livid

/ˈlɪvəd//ˈlɪvɪd/

معنی: کبود، سربی رنگ، کبود شده، کوفته، خاکستری رنگ
معانی دیگر: (عامیانه - در اثر خشم و غیره) رنگ برنگ، خشمگین، (پوست بدن) کبود (در اثر ضربه و غیره)، (رنگ) سربی، آبی مایل به خاکستری

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: lividly (adv.), lividness (n.)
(1) تعریف: very angry; full of rage; furious.
مترادف: enraged, furious, infuriated, wrathful
مشابه: angry, fuming

- When she discovered that he'd taken credit for her idea, she was livid.
[ترجمه Parmis] وقتی که او ( دختر ) فهمید که او ( پسر ) ایده ی او را به نام خودش زده، بسیار خشمگین شد
|
[ترجمه گوگل] وقتی متوجه شد که او اعتبار ایده او را گرفته است، عصبانی شد
[ترجمه ترگمان] وقتی فهمید که به فکر خودش است، رنگش کبود شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: dark grayish or purplish blue, as from a bruise; black-and-blue.
مترادف: black-and-blue
مشابه: bruised, discolored

- Days after her fall, the side of her arm remained livid.
[ترجمه گوگل] چند روز پس از سقوط او، پهلوی بازوی او روشن بود
[ترجمه ترگمان] روزها پس از سقوط او، کنار دستش کبود شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: very pale, as from fear or anger; ashen.
مترادف: ashen, ashy, blanched
مشابه: bloodless, ghastly, pale, pallid, white

- His face was livid, as if he'd seen a ghost.
[ترجمه گوگل] صورتش هيجان زده بود، انگار روحي را ديده باشد
[ترجمه ترگمان] صورتش کبود شده بود، انگار شبحی دیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. she was livid with anger
از شدت خشم رنگ به رنگ شد.

2. He was livid when he found out.
[ترجمه گوگل]وقتی فهمید عصبانی شد
[ترجمه ترگمان]وقتی فهمید، رنگش کبود شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I am absolutely livid about it.
[ترجمه هدیه عباسی] من کاملا در مورد آن خشمگینم.
|
[ترجمه هدیه عباسی] من کاملا در مورد آن خشمگینم
|
[ترجمه گوگل]من کاملا در مورد آن عصبانی هستم
[ترجمه ترگمان]در این مورد کام لا کبود شده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He'd be livid if he found out what you're doing.
[ترجمه گوگل]اگر بفهمد شما چه کار می کنید عصبانی می شود
[ترجمه ترگمان]اگه بفهمه که داری چی کار می کنی، رنگش کبود شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She was absolutely livid that he had lied.
[ترجمه هدیه عباسی] او ( مونث ) کاملا خشمگین بود که او ( مذکر ) دروغ گفته بود.
|
[ترجمه گوگل]او کاملاً عصبانی بود که او دروغ گفته است
[ترجمه ترگمان]کام لا کبود شده بود که دروغ گفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He had a long livid scar across his cheek.
[ترجمه گوگل]روی گونه‌اش جای زخم بلندی داشت
[ترجمه ترگمان]زخم بزرگی روی گونه اش دیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She is livid that I have invited Dick.
[ترجمه گوگل]او از اینکه من دیک را دعوت کرده ام عصبانی است
[ترجمه ترگمان]از این که دیک را دعوت کرده ام، رنگش کبود شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The scarred side of his face was a livid red.
[ترجمه گوگل]قسمت زخمی صورتش قرمز شدید بود
[ترجمه ترگمان]صورت زخمی صورتش مثل لبو قرمز شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His face was livid, and his hand had clapped to his sword.
[ترجمه گوگل]صورتش هيجان زده بود و دستش به شمشيرش زده بود
[ترجمه ترگمان]صورتش کبود شده بود و دستش به شمشیرش تکیه داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. For a second she stood alone, livid weals striping her from head to foot.
[ترجمه گوگل]برای یک ثانیه او تنها ایستاد، غم و اندوه او را از سر تا پا برهنه کرد
[ترجمه ترگمان]تا یک لحظه تنها ایستاد، و چند جای دیگر جای او را گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Mansell was livid and admitted he ran away from the scene of the accident to avoid being tempted into big trouble.
[ترجمه گوگل]منسل عصبانی بود و اعتراف کرد که برای جلوگیری از وسوسه شدن به دردسر بزرگ از صحنه تصادف فرار کرده است
[ترجمه ترگمان]صورتش کبود شده بود و اعتراف کرد که از صحنه تصادف فرار کرده است تا از وسوسه شدن در یک دردسر بزرگ جلوگیری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A livid bruise welled on her cheek where Matchsticks had struck her.
[ترجمه گوگل]در جایی که چوب کبریت به او اصابت کرده بود، کبودی شدیدی روی گونه اش ظاهر شد
[ترجمه ترگمان]کبودی سربی بر گونه اش جاری شد، جایی که matchsticks به او برخورد کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Partick was livid, but Jane squeezed his arm to silence him.
[ترجمه گوگل]پارتیک عصبانی بود، اما جین بازوی او را فشار داد تا او را ساکت کند
[ترجمه ترگمان]رنگش کبود شده بود، اما جین بازویش را فشرد تا او را ساکت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. My father is quietly livid, staring down at his drink.
[ترجمه گوگل]پدرم بی سر و صدا عصبانی است و به نوشیدنی اش خیره شده است
[ترجمه ترگمان]پدر من به آرامی کبود شده و به نوشیدنی او خیره شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Saturday I woke up livid at six in the morning, brooding over Caroline.
[ترجمه گوگل]شنبه ساعت شش صبح از خواب بیدار شدم و در فکر کارولین بودم
[ترجمه ترگمان]روز شنبه، در ساعت شش صبح از خواب بیدار شدم، به کارولین فکر کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کبود (اسم)
gray, livid

سربی رنگ (صفت)
livid, leaden

کبود شده (صفت)
livid

کوفته (صفت)
livid, spent

خاکستری رنگ (صفت)
cinereous, livid

تخصصی

[نساجی] کبود

انگلیسی به انگلیسی

• bluish, black and blue (as in a bruise); ashen, pale; furious, very angry
someone who is livid is extremely angry; an informal use.
something that is livid is an unpleasant dark purple or greyish blue colour; a literary use.

پیشنهاد کاربران

💢 دوستان کلمات زیر همگی مترادف هم هستند:
🔘 Angry
🔘 Mad
🔘 Furious
🔘 Irate
🔘 Enraged
🔘 Infuriated
🔘 Livid
🔘 Wrathful
🔘 Annoyed
🔘 Irritated
✅ Definition:
👉 Feeling strong displeasure or hostility.
✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Extremely angry or furious; enraged 😡
🔍 مترادف: Infuriated
✅ مثال: He was livid when he discovered the damage to his car.
Livid describes a state of intense anger or fury. It implies a deep emotional reaction and often includes a physical response such as shaking or trembling.
حالتی از خشم یا عصبانیت شدید.
واکنش عاطفی عمیق و اغلب شامل یک واکنش فیزیکی مانند لرزش یا ترس و لرز است.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال؛
I was absolutely livid when I found out I had been lied to.
Someone might say, “I’m livid about the way I’ve been treated. ”
A person might express their livid state by saying, “I can’t believe you betrayed my trust like that!”

livid
نکته جالب در مورد livid این است که دارای دو معنی متضاد است که با توجه به مفهوم کلی جمله باید به آن پی برد.
معانی livid:
1. رنگ پریده pale
مثال
. Her lips were livid with the hue of death
. He was anemic with a livid face
...
[مشاهده متن کامل]

2. کبود و آبی یا ارغوانی شبیه به liver
مثال
After the fight he grew a livid bruise under his eye

I'm livid
خیلی عصبانیم
furious
عصبانی، آمپر چسباندن
از کوره در رفتن
کبود شدن رنگ پوست
خشمگین

بپرس