live with

/lɪv wɪð//lɪv wɪð/

1- با کسی زندگی کردن، در خانه ی کسی زندگی کردن، هم خانه بودن 2- هم خوابگی کردن با 3- تحمل کردن، ساختن با، تاب آوردن

جمله های نمونه

1. Better die with honour than live with shame.
[ترجمه گوگل]بهتره با افتخار بمیری تا با شرم زندگی کنی
[ترجمه ترگمان]بهتر است با افتخار بمیرم تا با شرمساری زندگی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. If you live with a lame person, you will learn to limp.
[ترجمه گوگل]اگر با یک فرد لنگ زندگی کنید، لنگیدن را یاد خواهید گرفت
[ترجمه ترگمان]، اگه با یه آدم چلاق زندگی کنی تو یاد می گیری که شل بشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Do you live with your parents?
[ترجمه گوگل]با پدر و مادرت زندگی میکنی؟
[ترجمه ترگمان]تو با پدر و مادرت زندگی می کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Love is not finding someone to live with. It's finding someone you can't live without.
[ترجمه گوگل]عشق این نیست که کسی را پیدا کنی که با او زندگی کنی پیدا کردن کسی است که نمی توانید بدون او زندگی کنید
[ترجمه ترگمان]عشق کسی رو پیدا نمی کنه که باه اش زندگی کنه پیدا کردن کسی است که تو نمی توانی بدون آن زندگی کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He has to live with the dreadful knowledge that he caused their deaths.
[ترجمه گوگل]او باید با این دانش وحشتناک زندگی کند که او باعث مرگ آنها شده است
[ترجمه ترگمان]اون باید با این دانش وحشتناک زندگی کنه که باعث مرگ اونا شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. How do you live with yourself?
[ترجمه لینا] چطور تنها زندگی می کنی؟
|
[ترجمه گوگل]چطور با خودت زندگی میکنی؟
[ترجمه ترگمان]چطور با خودت زندگی می کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He could not live with the shame of other people knowing the truth.
[ترجمه گوگل]او نمی توانست با شرم دیگران که حقیقت را می دانستند زندگی کند
[ترجمه ترگمان]او نمی توانست با شرم مردم زندگی کند که حقیقت را می دانستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She had learnt to live with his sudden changes of mood and erratic behaviour.
[ترجمه گوگل]او یاد گرفته بود که با تغییرات ناگهانی خلق و خو و رفتار نامنظم او زندگی کند
[ترجمه ترگمان]او یاد گرفته بود که با تغییرات ناگهانی خلق و خوی erratic زندگی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Kat Bjelland has been playing live with her new band.
[ترجمه گوگل]کت بیلند با گروه جدیدش به صورت زنده اجرا می کند
[ترجمه ترگمان]کت Bjelland با گروه جدیدش زندگی می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. What became of that student who used to live with you?
[ترجمه گوگل]سرنوشت آن دانشجویی که قبلاً با شما زندگی می کرد چه شد؟
[ترجمه ترگمان]ان دانش آموزی که با تو زندگی می کرد چه شد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She has gone to live with her husband's kin.
[ترجمه گوگل]او برای زندگی نزد خویشاوندان شوهرش رفته است
[ترجمه ترگمان]اون با قوم و خویش های شوهرش زندگی می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He went to live with another woman.
[ترجمه گوگل]او برای زندگی با یک زن دیگر رفت
[ترجمه ترگمان]اون با یه زن دیگه زندگی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Would he be able to live with himself later?
[ترجمه گوگل]آیا بعداً می تواند با خودش زندگی کند؟
[ترجمه ترگمان]آیا می توانست بعدا با خودش زندگی کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Millions of people live with the harsh realities of unemployment.
[ترجمه گوگل]میلیون ها نفر با واقعیت های سخت بیکاری زندگی می کنند
[ترجمه ترگمان]میلیونها نفر با واقعیت های سخت بیکاری زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. My grandmother came to live with us when I was ten.
[ترجمه گوگل]ده ساله بودم که مادربزرگم پیش ما زندگی کرد
[ترجمه ترگمان]وقتی ده سالم بود، مادربزرگم اومد پیش ما زندگی کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• live together with, reside with

پیشنهاد کاربران

ساختن
ازدواج سفید کردن
1.
( share a home and have a sexual relationship with ( someone to whom one is not married
"Fran was now living with a man fourteen years older than her"
2.
( accept or tolerate ( something unpleasant
...
[مشاهده متن کامل]

1 - با کسی زندگی کردن
2 - با . . . مدارا کردن، تحمل کردن، با . . . ساختن، پذیرفتن [این بخش دوم از هزاره نقل شد]

کنار امدن
کنار امدن با موقعیت ناخوشایند
پذیرفتن یه موقعیت ناخوشایند

بپرس