فقط اسم در کردن ( و شایسته شهرت فعلی نبودن )
فراخورِ شهرتش بودن
مثال از فرهنگ هزاره:
. He didn't live up to his reputation
ترجمه از فرهنگ هزاره:
به فراخور شهرتش زندگی نکرد. آنگونه زیست که شایسته ی شهرتش نبود.
مثال از فرهنگ هزاره:
ترجمه از فرهنگ هزاره:
به فراخور شهرتش زندگی نکرد. آنگونه زیست که شایسته ی شهرتش نبود.
یعنی لذت بخش بودن . . . . . یا هیجان انگیز بودن چیزی
اصطلاح )
در حد شأن و مقام خود رفتار کردن، طبق نام و آوازه خود زندگی کردن، برازنده منزلت و شأن خود زندگی کردن یا بودن، همانطور که ازش انتظار میرود بودن، برآوردن انتظار یا انتظارات، مطابق انتظار بودن، سزاوار نام و آوازه خود بودن!
... [مشاهده متن کامل]
I hope I can live up to my reputation
امیدوارم بتوانم مطابق انتظار باشم!
امیدوارم بتوانم در حد شأن و مقامم زندگی کنم.
امیدوارم بتوانم سزاوار شهرت و خوشنامی ام باشم.
The cruise ship lived up to its reputation
کشتی تفریحی همان طوری بود که می گفتند!
در حد شأن و مقام خود رفتار کردن، طبق نام و آوازه خود زندگی کردن، برازنده منزلت و شأن خود زندگی کردن یا بودن، همانطور که ازش انتظار میرود بودن، برآوردن انتظار یا انتظارات، مطابق انتظار بودن، سزاوار نام و آوازه خود بودن!
... [مشاهده متن کامل]
امیدوارم بتوانم مطابق انتظار باشم!
امیدوارم بتوانم در حد شأن و مقامم زندگی کنم.
امیدوارم بتوانم سزاوار شهرت و خوشنامی ام باشم.
کشتی تفریحی همان طوری بود که می گفتند!