live on the edge

پیشنهاد کاربران

🔹 معادل فارسی پیشنهادی: زندگی در لبه ی خطر / زندگی پرریسک و هیجانی / در مرز سقوط یا شکوفایی زندگی کردن
( فضای شخصیتی ) : این اصطلاح معمولاً برای آدم های ماجراجو، جسور، یا کسانی که از چارچوب های معمول خارج می شن استفاده می شه — مثل کسی که همیشه دنبال تجربه های تازه ست، حتی اگه خطرناک باشه.
...
[مشاهده متن کامل]

🔹 مثال ها:
He loves to live on the edge — skydiving, racing, and wild adventures. عاشق زندگی در لبه ی خطره — چتربازی، مسابقه، و ماجراجویی های دیوانه وار.
She quit her job to live on the edge and travel the world. از کارش استعفا داد تا زندگی پرریسک رو تجربه کنه و دنیا رو بگرده.
Some people thrive when they live on the edge of uncertainty. بعضی ها در مرز عدم قطعیت شکوفا می شن.

to have a life with many dangers and risks, especially because you like to behave in an extreme and unusual way

زندگی پر ریسک و خطری داشتن