🔸 معادل فارسی:
زندگی با بدهی / در وضعیت مالی منفی بودن / خرج بیشتر از دخل
در زبان محاوره ای:
تو قرض زندگی کردن، همیشه بدهکار بودن، دخل کمتر از خرج، تو منفی بودن
- - -
🔸 تعریف ها:
... [مشاهده متن کامل]
1. ** ( مالی – حسابداری ) :**
اشاره به زندگی یا فعالیتی که در آن هزینه ها بیشتر از درآمد هستند و فرد یا سازمان در وضعیت بدهی قرار دارد
مثال: Many families are forced to live in the red due to rising costs.
خیلی از خانواده ها به خاطر گرونی ها مجبور شدن با بدهی زندگی کنن.
2. ** ( شخصی – استعاری ) :**
بیان وضعیت مالی سخت و ناپایدار که فرد دائماً در حال جبران کسری یا قرضه
مثال: I’ve been living in the red since I lost my job.
از وقتی کارم رو از دست دادم، دارم با بدهی زندگی می کنم.
3. ** ( سازمانی – تجاری ) :**
وقتی یک شرکت یا کسب وکار در حال ضرر دادن یا فعالیت با زیان مالیه
مثال: The startup lived in the red for two years before turning a profit.
اون استارتاپ دو سال با ضرر کار کرد تا بالاخره سودده شد.
- - -
🔸 مترادف ها:
be in debt – run a deficit – overspend – be broke – operate at a loss
زندگی با بدهی / در وضعیت مالی منفی بودن / خرج بیشتر از دخل
در زبان محاوره ای:
تو قرض زندگی کردن، همیشه بدهکار بودن، دخل کمتر از خرج، تو منفی بودن
- - -
🔸 تعریف ها:
... [مشاهده متن کامل]
1. ** ( مالی – حسابداری ) :**
اشاره به زندگی یا فعالیتی که در آن هزینه ها بیشتر از درآمد هستند و فرد یا سازمان در وضعیت بدهی قرار دارد
مثال: Many families are forced to live in the red due to rising costs.
خیلی از خانواده ها به خاطر گرونی ها مجبور شدن با بدهی زندگی کنن.
2. ** ( شخصی – استعاری ) :**
بیان وضعیت مالی سخت و ناپایدار که فرد دائماً در حال جبران کسری یا قرضه
مثال: I’ve been living in the red since I lost my job.
از وقتی کارم رو از دست دادم، دارم با بدهی زندگی می کنم.
3. ** ( سازمانی – تجاری ) :**
وقتی یک شرکت یا کسب وکار در حال ضرر دادن یا فعالیت با زیان مالیه
مثال: The startup lived in the red for two years before turning a profit.
اون استارتاپ دو سال با ضرر کار کرد تا بالاخره سودده شد.
- - -
🔸 مترادف ها: