live in


در محل خدمت (یا پیشخدمتی) خود زیستن، زیست کننده در محل کار، سرخانه

جمله های نمونه

1. a live-in maid
کلفت خانگی

2. They who live in a worryInvite death in a hurry.
[ترجمه گوگل]آنها که در نگرانی زندگی می کنند، با عجله به مرگ دعوت می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها که با عجله در یک مرگ خوار زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Those who live in glass houses shouldn't throw stones.
[ترجمه گوگل]کسانی که در خانه های شیشه ای زندگی می کنند نباید سنگ پرتاب کنند
[ترجمه ترگمان]کسانی که در خانه ها زندگی می کنند نباید سنگ پرتاب کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. See, listen, and be silent, and you will live in peace.
[ترجمه گوگل]ببینید، بشنوید و سکوت کنید، در آرامش زندگی خواهید کرد
[ترجمه ترگمان]ببین، گوش کن و ساکت باش و در آرامش زندگی خواهی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. People who live in glass houses shouldn't throw stones.
[ترجمه گوگل]افرادی که در خانه های شیشه ای زندگی می کنند نباید سنگ پرتاب کنند
[ترجمه ترگمان]مردمی که در خانه ها زندگی می کنند نباید سنگ پرتاب کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Better to die in glory than live in dishonour.
[ترجمه Samad norouzi] با افتخار مردن بهتر از زندگی در ذلت و خواری است.
|
[ترجمه گوگل]بهتر است در شکوه بمیری تا در آبروی زندگی کنی
[ترجمه ترگمان]بهتر از آن است که در افتخاری بمیرم تا در بی آبرویی زندگی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. To live in the hearts of those left behind is not to die.
[ترجمه گوگل]زندگی در قلب کسانی که پشت سر مانده اند، مردن نیست
[ترجمه ترگمان]زندگی در قلب کسانی که از آن جا باقی مانده، مردن نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They [People] who live in glass houses should not throw stones.
[ترجمه گوگل]آنها [مردمی] که در خانه های شیشه ای زندگی می کنند نباید سنگ پرتاب کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها [ مردم ] که در خانه های شیشه ای زندگی می کنند نباید سنگ پرتاب کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Those who live in glass houses should not throw stones.
[ترجمه گوگل]کسانی که در خانه های شیشه ای زندگی می کنند نباید سنگ پرتاب کنند
[ترجمه ترگمان]کسانی که در خانه ها زندگی می کنند نباید سنگ پرتاب کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We live in an imperfect world.
[ترجمه گوگل]ما در یک دنیای ناقص زندگی می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما در دنیای ناقص زندگی می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The constituency I live in is a safe Labour seat.
[ترجمه گوگل]حوزه انتخابیه ای که من در آن زندگی می کنم، یک کرسی امن کارگری است
[ترجمه ترگمان]حوزه انتخاباتی که من در آن زندگی می کنم یک صندلی امن کارگر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. What kind of house do you live in?
[ترجمه گوگل]شما در چه خانه ای زندگی می کنید؟
[ترجمه ترگمان]تو اینجا چه جور خانه ای زندگی می کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We live in the same alley.
[ترجمه گوگل]ما در یک کوچه زندگی می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما در همان کوچه زندگی می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Yanomami people live in the South American jungle.
[ترجمه گوگل]قوم یانومامی در جنگل های آمریکای جنوبی زندگی می کنند
[ترجمه ترگمان]مردم Yanomami در جنگل آمریکای جنوبی زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Thank you I can not live in your eyes[sentence dictionary], you can hold you back.
[ترجمه گوگل]ممنون من نمی توانم در چشمان شما زندگی کنم، شما می توانید جلوی شما را بگیرید
[ترجمه ترگمان]متشکرم من نمی توانم در چشمان شما زندگی کنم [ فرهنگ لغت مجازات ]، شما می توانید شما را عقب نگه دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• residence located in the same place where one works
a live-in employee is one who lives in the place where they work, for example in their employer's house or a hotel.
live-in boyfriends or girlfriends live in the same house as the person they are having a relationship with.

پیشنهاد کاربران

صفت : برای زندگی در محل کار
Live - in nanny پرستار برای زندگی در محل کلر
Live - inaccomodation اتاق برای زندگی در محل کار
صفت : live - in
( پرستار بچه، خدمتکار. . . ) سر خونه
( اقامت، زندگی ) در محل کار، سر کار
Live - in accommodation زندگی کردن در محل کار ، اقامت سر کار
a live - in nanny پرستار سر خونه
e. g. They live in a society that is among the most liberal in Western Europe
اونا تو ییکی از آزادترین جوامع اروپا زندگی میکنن
سر و کار داشتن با چیزی
من در شهر
زندگی کردن. سکونت.
زندگی کردن

زندگی کردن
اقامت داشتن
سکونت در جایی

بپرس