livability


معنی: زیست پذیری، قابلیت زندگی در چیزی
معانی دیگر: قابلیت زندگی درچیزی، زیست پذیری

جمله های نمونه

1. The effect of osmotic pressure on livability, body volume and activity of the tadpoles were analyzed with ANOVA.
[ترجمه گوگل]تأثیر فشار اسمزی بر زیست‌پذیری، حجم بدن و فعالیت قورباغه‌ها با استفاده از ANOVA مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]اثر فشار اسمزی بر زیست پذیری، حجم بدن و فعالیت کفچه ماهی ها با ANOVA تجزیه و تحلیل شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Ultimately the livability of the earth for humans is tied to the quality of habitat for wildlife.
[ترجمه گوگل]در نهایت زیست پذیری زمین برای انسان به کیفیت زیستگاه حیات وحش گره خورده است
[ترجمه ترگمان]در نهایت زیست پذیری زمین برای انسان ها به کیفیت زیستگاه حیات وحش وابسته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The quality of life and livability of these areas is really heartbreaking.
[ترجمه گوگل]کیفیت زندگی و زیست پذیری این مناطق واقعاً دلخراش است
[ترجمه ترگمان]کیفیت زندگی و زیست پذیری در این مناطق واقعا غم انگیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The new and refurbished public spaces improve the livability and sustainability of Johannesburg — a 2010 legacy that residents and visitors can enjoy years after the final World Cup whistle.
[ترجمه گوگل]فضاهای عمومی جدید و بازسازی شده، زیست‌پذیری و پایداری ژوهانسبورگ را بهبود می‌بخشد - میراثی در سال 2010 که ساکنان و بازدیدکنندگان می‌توانند سال‌ها پس از سوت پایان جام جهانی از آن لذت ببرند
[ترجمه ترگمان]فضاهای عمومی جدید و نوسازی شده، سطح زیست پذیری و پایداری ژوهانسبورگ را بهبود می بخشد - یک میراث در سال ۲۰۱۰ که ساکنان و بازدیدکنندگان می توانند از سال ها بعد از سوت پایان جام جهانی لذت ببرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. "The intellectual energy of a city depends on livability," he says.
[ترجمه گوگل]او می گوید: «انرژی فکری یک شهر به زیست پذیری بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]او می گوید: \" انرژی معنوی یک شهر به زیست پذیری بستگی دارد \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Aether has little influence on the cell livability.
[ترجمه گوگل]اتر تأثیر کمی بر زندگی سلولی دارد
[ترجمه ترگمان]Aether تاثیر کمی بر زیست پذیری سلول دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Objective: To study the hypoxia injury on livability of liver transplantation in rats ambi-operation time.
[ترجمه گوگل]هدف: مطالعه به منظور بررسی آسیب هیپوکسی بر زیست پذیری پیوند کبد در موش های صحرایی در زمان عمل دوجانبه
[ترجمه ترگمان]هدف: مطالعه آسیب hypoxia بر زیست پذیری در پیوند کبد در زمان عملیات موش ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Conclusion: The improved methods of manual purification, cool digestion and dermal scratching may increase the human keratinocyte livability and growth speed.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری: روش‌های بهبود یافته تصفیه دستی، هضم سرد و خراش پوستی ممکن است باعث افزایش قابلیت زندگی و سرعت رشد کراتینوسیت‌های انسانی شود
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: روش های بهبود یافته تصفیه دستی، هضم خنک و scratching پوستی ممکن است افزایش زیست پذیری انسانی و سرعت رشد را افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The study of organ genesis and plant regeneration: Roots and shoots could be differentiated from explants, but the differentiating rate is low and so is livability.
[ترجمه گوگل]مطالعه پیدایش اندام ها و باززایی گیاه: ریشه و شاخساره را می توان از ریزنمونه ها متمایز کرد، اما میزان تمایز پایین است و قابلیت زیست نیز همینطور است
[ترجمه ترگمان]مطالعه پیدایش ارگ و تجدید حیات گیاهی: ریشه ها و جوانه ها می توانند از explants متمایز شوند، اما نرخ تمایز پذیری پایین است و بنابراین زیست پذیری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The death of rat does not result from secretion, the period of warm ischemia is cut as short as possible. Livability and survival quality is advanced, which are in favor of experiment.
[ترجمه گوگل]مرگ موش در اثر ترشح نیست، دوره ایسکمی گرم تا حد امکان کوتاه می شود کیفیت زندگی و بقا پیشرفته است که به نفع آزمایش است
[ترجمه ترگمان]مرگ موش منجر به ترشح نمی شود، پس از آن، دوره ایسکمی گرم تا جایی که ممکن است، بریده می شود کیفیت بقا و بقا پیشرفته است، که به نفع تجربه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Terraforming Mars is no pie-in-the-sky scheme; it could be the salvation of our species should our actions on Earth continue to reduce our home planet's livability.
[ترجمه گوگل]زمین‌سازی مریخ هیچ طرحی در آسمان نیست اگر اقدامات ما بر روی زمین برای کاهش زیست پذیری سیاره ما ادامه یابد، این می تواند نجات گونه ما باشد
[ترجمه ترگمان]Terraforming مریخ نه تنها در برنامه آسمانی، بلکه می تواند رستگاری گونه ما باشد، باید اقدامات ما بر روی کره زمین، زیست پذیری و زیست پذیری سیاره ما را کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Result: rhCNTF could promote original era dorsal root neuron cells of chick embryo surviving, the livability of neuron cells was positively related to the amount of rhCNTF added to the culture.
[ترجمه گوگل]یافته‌ها: rhCNTF می‌تواند سلول‌های نورون ریشه پشتی دوران اولیه جنین جوجه را که زنده مانده‌اند، ارتقا دهد، زیست‌پذیری سلول‌های عصبی با مقدار rhCNTF اضافه‌شده به کشت مرتبط بود
[ترجمه ترگمان]نتیجه: rhCNTF می تواند سلول های عصبی پیشین مغز را از جنین جوجه ارتقا دهد، زیست پذیری سلول های نورونی به طور مثبتی با مقدار of اضافه شده به فرهنگ ارتباط داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Despite the scale, what is most striking about the house is its livability.
[ترجمه گوگل]با وجود مقیاس، آنچه در مورد خانه بسیار چشمگیر است، قابلیت زندگی آن است
[ترجمه ترگمان]با وجود مقیاس، آنچه بیش از همه در مورد خانه قابل توجه است، زیست پذیری آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Objective:The hypoalimentation affects the frequency of the end stage renal diseases syndrome and livability.
[ترجمه گوگل]هدف: هیپوآلیمنتیشن بر فراوانی سندرم بیماری های کلیوی مرحله نهایی و قابلیت زندگی تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]هدف: The بر روی فرکانس علایم بیماری کلیه و سطح زیست پذیری اثر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زیست پذیری (اسم)
livability, viability

قابلیت زندگی در چیزی (اسم)
livability

انگلیسی به انگلیسی

• quality of being suited for habitation, quality of being suitable to live in (also liveability)

پیشنهاد کاربران

بپرس