liturgical

/ləˈtɜːrdʒɪkl̩//lɪˈtɜːdʒɪkl̩/

معنی: مربوط به علم العبادات
معانی دیگر: وابسته به آیین نیایش کلیسایی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: liturgically (adv.)
(1) تعریف: of, relating to, or constituting formal public worship or liturgy.

(2) تعریف: used in, or using forms of, liturgy.

جمله های نمونه

1. Larry Madden, founder of a liturgical think tank.
[ترجمه گوگل]لری مدن، بنیانگذار یک اتاق فکر مذهبی
[ترجمه ترگمان] لری Madden \"موسس شرکت\" liturgical \"هستم\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They impose liturgical traditions, organisational structures, communication methods and leadership models which are alien to their environment.
[ترجمه گوگل]آنها سنت های مذهبی، ساختارهای سازمانی، روش های ارتباطی و مدل های رهبری را تحمیل می کنند که با محیط آنها بیگانه است
[ترجمه ترگمان]آن ها سنت ها، ساختارهای سازمانی، روش های ارتباطی و مدل های رهبری که با محیط آن ها بیگانه هستند را اعمال می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Confrontationalists advocate challenging Roman authority, experimenting with new liturgical forms and creating smaller new communities to replace or supplement traditional parishes.
[ترجمه گوگل]مقابله گرایان از به چالش کشیدن اقتدار رومی، آزمایش اشکال جدید مذهبی و ایجاد جوامع کوچکتر جدید برای جایگزینی یا تکمیل کلیسای سنتی حمایت می کنند
[ترجمه ترگمان]Confrontationalists از چالش برانگیز اقتدار روم، آزمایش با فرم های عبادت جدید و ایجاد جوامع کوچک جدید برای جایگزینی و یا مکمل بخش های سنتی استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This liturgical pattern was also repeated in the vernacular literature produced by the Franciscans and aimed at stimulating lay piety.
[ترجمه گوگل]این الگوی عبادی همچنین در ادبیات عامیانه تولید شده توسط فرانسیسکن ها و با هدف تحریک تقوای غیر روحانی تکرار شد
[ترجمه ترگمان]این الگوی نیایش نیز در ادبیات بومی که توسط فرانسیسیان ایجاد شده بود و با هدف برانگیختن تقوا به وجود آمده بود نیز تکرار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Differing Styles Different doctrinal and liturgical emphases have their influence upon the kind of music used in churches of different traditions.
[ترجمه گوگل]سبک‌های متفاوت تأکیدات اعتقادی و مذهبی متفاوت بر نوع موسیقی مورد استفاده در کلیساهای سنت‌های مختلف تأثیر دارد
[ترجمه ترگمان]شیوه های مختلف بر روی هر نوع موسیقی که در کلیساهای مختلف به کار می رود، تاثیر خود را بر نوع موسیقی که در کلیساهای مختلف به کار می رود، دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The chapel had important liturgical and ceremonial duties to perform.
[ترجمه گوگل]نمازخانه دارای وظایف مهم مذهبی و تشریفاتی برای انجام بود
[ترجمه ترگمان]این نمازخانه برای انجام وظایف مذهبی و تشریفاتی برخوردار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The answer lies in the fact that liturgical signs are not simply natural indicators: they are also literary symbols.
[ترجمه گوگل]پاسخ در این واقعیت نهفته است که نشانه های مذهبی صرفاً شاخص های طبیعی نیستند: آنها همچنین نمادهای ادبی هستند
[ترجمه ترگمان]پاسخ این سوال در این واقعیت نهفته است که نشانه ها حاکی از نشانه های طبیعی نیستند: آن ها هم چنین نمادهای ادبی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Some cathedral organists have developed considerable liturgical flair and some have a good grasp of theology.
[ترجمه گوگل]برخی از ارگانیست های کلیسای جامع استعداد قابل توجهی در عبادت دارند و برخی نیز درک خوبی از الهیات دارند
[ترجمه ترگمان]برخی از کلیساهای جامع کلیسای جامع سن قابل توجهی دارند و برخی از آن ها درک خوبی از الهیات دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Liturgical occasions? Why not let the people know?
[ترجمه گوگل]مناسبت های مذهبی؟ چرا به مردم اطلاع نمی دهید؟
[ترجمه ترگمان]واسه مناسبت های گوناگون؟ چرا مردم نباید بفهمن؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The center devoted itself to implementing the liturgical reform begun at the Second Vatican Council.
[ترجمه گوگل]این مرکز خود را وقف اجرای اصلاحات مذهبی کرد که در شورای دوم واتیکان آغاز شد
[ترجمه ترگمان]این مرکز خود را وقف اجرای اصلاحات مذهبی کرد که در شورای دوم واتیکان شروع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The primarily agricultural work blends in with the liturgical calendar of the church.
[ترجمه گوگل]کار عمدتاً کشاورزی با تقویم مذهبی کلیسا ترکیب می شود
[ترجمه ترگمان]اولین کار کشاورزی آمیخته با تقویم عبادی کلیسا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Our point is that not all liturgical development in this period was strictly monastic, yet monastic ideals strongly influenced cathedral life.
[ترجمه گوگل]نکته ما این است که همه پیشرفت‌های مذهبی در این دوره کاملاً رهبانی نبودند، اما آرمان‌های رهبانی به شدت بر زندگی کلیسای جامع تأثیر گذاشت
[ترجمه ترگمان]هدف ما این است که همه رشد و نمو در این دوره به شدت صومعه ها نبود، با این حال، آرمان های رهبانیت به شدت بر زندگی جامع تاثیر گذاشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A similar wide disparity in liturgical practice was evident during these decades.
[ترجمه گوگل]اختلاف گسترده مشابهی در اعمال مذهبی در این دهه ها مشهود بود
[ترجمه ترگمان]اختلاف گسترده مشابهی در عمل عبادت در این دهه ها مشهود بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This period corresponds with the liturgical season of Christmas.
[ترجمه گوگل]این دوره با فصل عبادت کریسمس مطابقت دارد
[ترجمه ترگمان]این دوره مربوط به فصل liturgical است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. An exception is in those curricula where it is an integral part of a course of liturgical studies.
[ترجمه گوگل]یک استثنا در برنامه های درسی است که بخشی جدایی ناپذیر از یک دوره مطالعات دینی است
[ترجمه ترگمان]یک استثنا در این برنامه درسی وجود دارد که در آن بخش جدایی ناپذیر یک دوره از مطالعات liturgical است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مربوط به علم العبادات (صفت)
liturgical

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to liturgy; of public worship; of or pertaining to the eucharist service
liturgical things are used in or relate to church services.

پیشنهاد کاربران

مذهبی، منسکی
نوعی از پرستش گروهی در کلیسا ها
اداب کلیسایی

بپرس