littoral

/ˈlɪtərəl//ˈlɪtərəl/

معنی: ناحیه ساحلی، کرانه، ساحلی، ناحیه ساحلی، کرانهای، دریاکناری
معانی دیگر: (وابسته به بخشی از ساحل که هنگام مد یا فراکشند زیر آب می رود) کشند کران، ساحل

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: of or relating to a shore, as of a lake, sea, or ocean.
مترادف: waterside
مشابه: coastal, coastwise, riparian, seaside

- Ukraine is a littoral country on the Black Sea.
[ترجمه گوگل] اوکراین کشوری ساحلی در دریای سیاه است
[ترجمه ترگمان] اوکراین یک کشور کرانه ای در دریای سیاه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: a shore or its surrounding area.
مترادف: beach, shore, shoreline, waterside
مشابه: bank, coast, coastline, foreshore, sands, seaboard, seacoast, seashore, seaside, shoreline

جمله های نمونه

1. littoral zone
بخش کشند کرانی

2. Littoral and fluvial facies depositional soft soil distributes widely in the Zhujiang River Delta of China.
[ترجمه گوگل]خاک نرم رسوبی رخساره های ساحلی و رودخانه ای به طور گسترده در دلتای رودخانه ژوجیانگ چین توزیع می شود
[ترجمه ترگمان]Littoral و fluvial در خاک نرم به طور گسترده در دلتای رودخانه Zhujiang چین توزیع شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Littoral cities are the most developed regions in economy in our country.
[ترجمه گوگل]شهرهای ساحلی توسعه یافته ترین مناطق اقتصادی کشور ما هستند
[ترجمه ترگمان]شهرهای Littoral the مناطق اقتصادی کشور ما هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. mouth and limnetic, littoral, weathered continental drift bed and flood deposit facies. . . .
[ترجمه گوگل]رخساره های دهانه و لیمنتیک، ساحلی، بستر رانش قاره ای هوازده و رسوبات سیل
[ترجمه ترگمان]دهان و دهانه ساحلی، کرانه ساحلی، بس تر سیال شده قاره ای و رخساره های مخزنی flood
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The littoral zone of a sea is the part of the sea between high and low tide marks.
[ترجمه گوگل]منطقه ساحلی دریا بخشی از دریا بین جزر و مد بالا و پایین است
[ترجمه ترگمان]کرانه ساحلی دریا بخشی از دریا بین جزر و مد پایین و پایین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Roxas Littoral Avenue, Banaue Rice Terrace and Taal Lake.
[ترجمه گوگل]خیابان Roxas Littoral، تراس برنج Banaue و دریاچه Taal
[ترجمه ترگمان]خیابان Roxas Littoral، خیابان رایس تراس و دریاچه تال
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. China can't be the only non - littoral state weighing up its arctic options.
[ترجمه گوگل]چین نمی تواند تنها کشور غیر ساحلی باشد که گزینه های قطب شمال را بررسی می کند
[ترجمه ترگمان]چین تنها یک کشور غیر کرانه ای است که گزینه های شمالگان خود را اندازه گیری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In the littoral environment, the bottom scattering is one of the most important factors for limiting the performance of active sonar.
[ترجمه گوگل]در محیط ساحلی، پراکندگی کف یکی از مهمترین عوامل برای محدود کردن عملکرد سونار فعال است
[ترجمه ترگمان]در محیط کرانه ای، پراکندگی پایینی یکی از مهم ترین عوامل برای محدود کردن عملکرد ردیاب صوتی فعال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The Littoral Combat Ship is a key element of the Navy's plan to address asymmetric threats of the 21st century.
[ترجمه گوگل]کشتی رزمی ساحلی عنصر کلیدی طرح نیروی دریایی برای مقابله با تهدیدات نامتقارن قرن بیست و یکم است
[ترجمه ترگمان]کشتی جنگی Littoral یکی از عناصر کلیدی برنامه نیروی دریایی برای پرداختن به تهدیدات نامتقارن قرن بیست و یکم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Additionally, we are boasting of the biggest synthetic littoral lido in the Huaihai Economic Zone.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، ما به بزرگترین لیدو ساحلی مصنوعی در منطقه اقتصادی Huaihai افتخار می کنیم
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، ما در حال لاف زدن از بزرگ ترین کرانه ساحلی مصنوعی در منطقه اقتصادی Huaihai هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Muddy coast is widely distributed in Tianjin littoral zone.
[ترجمه گوگل]سواحل گل آلود به طور گسترده در منطقه ساحلی تیانجین توزیع شده است
[ترجمه ترگمان]ساحل تیره به طور گسترده در منطقه کرانه ای تیانجین توزیع شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We should produce the littoral advantage well.
[ترجمه گوگل]ما باید مزیت ساحلی را به خوبی تولید کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید مزیت کرانه ساحلی را به خوبی تولید کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Midsummer littoral city Qingdao, sunshine is beautiful, climate is delightful.
[ترجمه گوگل]شهر ساحلی اواسط تابستان چینگدائو، آفتاب زیبا است، آب و هوا لذت بخش است
[ترجمه ترگمان]شهر ساحلی city، نور خورشید زیبا است و آب و هوا خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The bathyal - abyssal facies, littoral facies, neritic facies and delta facies are beneficial to and gas exploration.
[ترجمه گوگل]رخساره های باتیال-ابیسال، رخساره های ساحلی، رخساره های نرتیک و رخساره دلتا برای اکتشاف گاز مفید هستند
[ترجمه ترگمان]رخساره های bathyal - abyssal، رخساره های littoral و رخساره های delta برای اکتشاف گاز مفید هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ناحیه ساحلی (اسم)
littoral

کرانه (اسم)
boundary, mete, shore, strand, littoral

ساحلی (صفت)
littoral, coastal, riparian

ناحیه ساحلی (صفت)
littoral

کرانهای (صفت)
littoral

دریاکناری (صفت)
littoral

تخصصی

[عمران و معماری] ساحلی - کرانه ای - کناره
[زمین شناسی] لیتورال این منطقه تا عمق 200 متر ادامه دارد و جزء محیطهای بنتیک می باشد

انگلیسی به انگلیسی

• region near a shore (of a lake, sea or ocean)
pertaining to a shore (of a lake, sea or ocean); close to a shore

پیشنهاد کاربران

littoral ( اقیانوس شناسی )
واژه مصوب: کرانه ای
تعریف: ویژگی کرانۀ دریاچه و دریا و اقیانوس

بپرس