littleness


کمی، خردی، کوچکی

جمله های نمونه

1. This littleness is at once paltry and menacing and never in repose.
[ترجمه گوگل]این کوچکی در عین حال ناچیز و تهدیدآمیز است و هرگز در آرامش نیست
[ترجمه ترگمان]این پست، یکباره حقیر و تهدید آمیز است و هرگز در آرامش نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Those who cannot feel the littleness of great things in themselves are apt to overlook the greatness of little things in others.
[ترجمه گوگل]کسانی که نمی توانند کوچکی چیزهای بزرگ را در خود احساس کنند، مستعد این هستند که بزرگی چیزهای کوچک را در دیگران نادیده بگیرند
[ترجمه ترگمان]کسانی که نمی توانند احساسات بزرگ خود را در خود احساس کنند، از عظمت چیزهای کوچک در دیگران چشم پوشی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Ye know not their own temptation, nor the littleness of their understanding.
[ترجمه گوگل]شما نه وسوسه آنها را می دانید و نه از اندک فهم آنها
[ترجمه ترگمان]شما نه وسوسه های خود را، نه پایین تر از فهم آن ها، می دانید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It is an attempt to counteract your littleness, based on the belief that the littleness is real.
[ترجمه گوگل]این تلاشی است برای مقابله با کوچکی شما، بر اساس این باور که کوچکی واقعی است
[ترجمه ترگمان]تلاش برای خنثی کردن شانس خود، براساس این باور است که littleness واقعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They are all a hotchpotch of greatness and littleness, of virtue and vice, of nobility and baseness.
[ترجمه گوگل]آنها همگی جولانگاه بزرگی و کوچکی، فضیلت و رذیلت، شرافت و پستی هستند
[ترجمه ترگمان]همه آن ها a بزرگی از عظمت و فضیلت و فساد و پستی و پستی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The littleness of human nature can be seen in many ways.
[ترجمه گوگل]کوچک بودن طبیعت انسان را می توان از بسیاری جهات مشاهده کرد
[ترجمه ترگمان]ناچیز بودن طبیعت انسان می تواند به طرق مختلف دیده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Littleness is the offering you give yourself.
[ترجمه گوگل]كوچكى پيشنهادى است كه به خود مى دهى
[ترجمه ترگمان]این پیشنهادی است که به خودت می دهی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It'shows littleness to notice such things.
[ترجمه گوگل]توجه به چنین چیزهایی کم اهمیت است
[ترجمه ترگمان]توجه دارد که توجه آدم را به خود جلب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The littleness of one's fellows in the mob of life is a very strange experience.
[ترجمه گوگل]کوچک بودن همنوعان خود در اوج زندگی تجربه بسیار عجیبی است
[ترجمه ترگمان]پایین تر از آدم های اهل زندگی، تجربه بسیار عجیبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. As if the Lord must teach us our littleness, our nothingness, in order to keep us within bounds.
[ترجمه گوگل]گویی خداوند باید کوچکی، نیستی ما را به ما بیاموزد تا ما را در محدوده نگه دارد
[ترجمه ترگمان]درست مثل این که خداوند ما را کوچک، nothingness، برای حفظ ما، به ما یاد بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. To accept your littleness is arrogant, because it means that you believe your evaluation of yourself is truer than God's.
[ترجمه گوگل]پذیرفتن کوچکی خود مغرور است، زیرا به این معنی است که شما معتقدید ارزیابی شما از خودتان درست تر از ارزیابی خداوند است
[ترجمه ترگمان]قبول ناچیز بودن شما متکبر است، زیرا به این معنی است که شما باور می کنید که ارزیابی خود از خودتان حقیقی تر از خدا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Be not content with littleness.
[ترجمه گوگل]به کوچکی قانع نباش
[ترجمه ترگمان]از حد کم بودن راضی نباشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A man's deed is the touchstone of his greatness or littleness.
[ترجمه گوگل]عمل انسان سنگ محک بزرگی یا کوچکی اوست
[ترجمه ترگمان]عمل یک مرد، سنگ محک greatness است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• smallness, tininess

پیشنهاد کاربران

بپرس