little finger

/ˈlɪtəlˈfɪŋɡər//ˈlɪtəlˈfɪŋɡə/

انگشت کوچک (دست)، کلیک، به آسانی تحت نفوذ خود در آوردن

جمله های نمونه

1. She could wrap her father round her little finger.
[ترجمه گوگل]او می توانست پدرش را دور انگشت کوچکش بپیچد
[ترجمه ترگمان]می توانست پدرش را دور انگشت کوچکش حلقه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He had a signet ring on his little finger.
[ترجمه گوگل]در انگشت کوچکش انگشتری داشت
[ترجمه ترگمان]حلقه قشنگی روی انگشت کوچکش داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Ed could wrap his mother around his little finger.
[ترجمه گوگل]اد می توانست مادرش را دور انگشت کوچکش بپیچد
[ترجمه ترگمان]اد می توانست مادرش را دور انگشت کوچکش حلقه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She crooked her little finger as she drank her tea.
[ترجمه گوگل]وقتی چایش را می‌نوشید انگشت کوچکش را کج کرد
[ترجمه ترگمان]همچنان که چایش را می نوشید انگشت کوچکش را کج می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Before long, Jennifer has Carlos wrapped around her little finger.
[ترجمه گوگل]طولی نکشید که جنیفر کارلوس را دور انگشت کوچکش حلقه کرد
[ترجمه ترگمان]طولی نکشید که جنیفر به دور انگشت کوچکش پیچید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She dug the nail of her little finger deeply in behind the left ear.
[ترجمه گوگل]ناخن انگشت کوچکش را عمیقاً در پشت گوش چپ فرو کرد
[ترجمه ترگمان]ناخن انگشت کوچکش را عمیقا در گوش چپش فرو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The little finger is not used in harp-playing.
[ترجمه گوگل]از انگشت کوچک در نوازندگی چنگ استفاده نمی شود
[ترجمه ترگمان] انگشت کوچیکش توی بازی چنگ نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The little finger of his right hand was cut off in a corn picker, 193
[ترجمه گوگل]انگشت کوچک دست راستش در دستگاه ذرت‌چین 193 بریده شد
[ترجمه ترگمان]انگشت کوچک دست راست او در میان یک رازک چین و رازک چیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I gave a little finger wave and he waved back.
[ترجمه گوگل]با انگشت کوچولو تکان دادم و او هم با دست تکان داد
[ترجمه ترگمان]من دست تکان دادم و او هم دست تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The little finger usually escapes, as mine had.
[ترجمه گوگل]انگشت کوچک معمولاً مانند انگشت من فرار می کند
[ترجمه ترگمان]همان طور که مال من بود، انگشت کوچک معمولا از دست می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Margaret offered Maura her little finger with a shy smile.
[ترجمه گوگل]مارگارت با لبخندی خجالتی انگشت کوچکش را به مائورا داد
[ترجمه ترگمان]مارگارت با لبخندی محجوبانه انگشت کوچکش را به سوی او دراز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I use it on my little finger and my fingers are real thin.
[ترجمه گوگل]من از آن روی انگشت کوچکم استفاده می کنم و انگشتانم واقعا نازک هستند
[ترجمه ترگمان]از آن روی انگشت کوچک خودم استفاده می کنم و انگشتانم خیلی نازک هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She listened, her little finger cocked as she held her coffee cup poised above its saucer.
[ترجمه گوگل]در حالی که فنجان قهوه اش را بالای نعلبکی اش گرفته بود، گوش می کرد، انگشت کوچکش خم شد
[ترجمه ترگمان]در حالی که فنجان قهوه اش را بالای نعلبکی نگه داشته بود، انگشت کوچکش را بالا گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I pinched my little finger in the window.
[ترجمه گوگل]انگشت کوچکم را به پنجره فشار دادم
[ترجمه ترگمان]انگشت کوچک خود را در پنجره فشار دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• smallest and thinnest finger on one's hand, finger located furthest from the thumb, pinkie finger
your little finger is the smallest finger on your hand.

پیشنهاد کاربران

نام انگشتان رو در تصویر هم می تونید ببینید. . .
little finger
انگشتان دست به انگلیسی:
thumb = انگشت شست
index finger / first finger / forefinger = انگشت سبابه، انگشت اشاره
middle finger = انگشت میانی
ring finger = انگشت حلقه ( چهارمین انگشت از سمت شست )
pinky / pinkie / little finger = انگشت کوچک
little finger ( علوم تشریحی )
واژه مصوب: انگشت کوچک
تعریف: کوچک ترین و داخلی ترین انگشت دست

بپرس