litmus test

/ˈlɪtməsˈtest//ˈlɪtməstest/

(مجازی - هر آزمایشی که منوط به چگونگی یک عامل است) آزمون نمایانگر، آزمون نهادنما، (شیمی) آزمون تورنسل، آزمون نهادنما a litmus test for election candidates آزمون نهاد نمای نامزدهای انتخاباتی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a procedure in which litmus paper is dipped into a solution to determine whether it is an acid or a base.

(2) تعریف: any test in which a single indicator determines the finding or decision.

- That state's primary election was the litmus test of his campaign.
[ترجمه گوگل] انتخابات مقدماتی آن ایالت، آزمون تورنسل در مبارزات انتخاباتی او بود
[ترجمه ترگمان] انتخابات اولیه این ایالت، آزمایش litmus کمپین وی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The success of wind power represents a litmus test for renewable energy.
[ترجمه شفیعی] موفقیت نیروگاه بادی یک ارزیابی تعیین کننده برای انرژی های تجدید پذیر است
|
[ترجمه گوگل]موفقیت انرژی باد نشان دهنده یک آزمون تورنسل برای انرژی های تجدیدپذیر است
[ترجمه ترگمان]موفقیت نیروی باد نشان دهنده یک آزمایش قطعی برای انرژی های تجدیدپذیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The outcome will be seen as a litmus test of government concern for conservation issues.
[ترجمه گوگل]نتیجه به عنوان آزمون تورنسل برای نگرانی دولت در مورد مسائل حفاظتی در نظر گرفته خواهد شد
[ترجمه ترگمان]این نتیجه به عنوان یک آزمایش آرام از نگرانی های دولت برای مسائل حفاظت از محیط زیست دیده خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The mayoral election is regarded as the litmus test for the integrity of the electoral process.
[ترجمه گوگل]انتخاب شهردار به عنوان آزمونی برای یکپارچگی روند انتخابات تلقی می شود
[ترجمه ترگمان]انتخابات شهرداری به عنوان آزمونی برای انسجام روند انتخابات در نظر گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He instituted a stringent litmus test on doctrinal matters.
[ترجمه گوگل]او یک آزمون تورنسل سختگیرانه در مورد مسائل اعتقادی ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]او یک آزمایش سخت برای مسائل دینی وضع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Comparison is the only true litmus test of objectivity.
[ترجمه گوگل]مقایسه تنها آزمون تورنسل واقعی برای عینیت است
[ترجمه ترگمان]مقایسه تنها نمونه ای واقعی از بی طرفی واقعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The case of travellers is something of a litmus test. Which way is implementation of the Children Act going?
[ترجمه گوگل]مورد مسافران چیزی شبیه آزمون تورنسل است اجرای قانون کودکان به کدام سمت می رود؟
[ترجمه ترگمان]پرونده مسافران، چیزی از آزمایش litmus است کدام راه اجرای قانون کودکان است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The case of travellers is something of a litmus test.
[ترجمه گوگل]مورد مسافران چیزی شبیه آزمون تورنسل است
[ترجمه ترگمان]پرونده مسافران، چیزی از آزمایش litmus است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. What clearer laboratory or litmus test could there be to show that our methods are genuinely additional?
[ترجمه گوگل]چه آزمایشگاهی یا آزمایش تورنسل واضح تری می تواند وجود داشته باشد که نشان دهد روش های ما واقعاً اضافی هستند؟
[ترجمه ترگمان]چه آزمایش clearer یا litmus می تواند نشان دهد که روش های ما واقعا اضافی هستند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Forbes, meanwhile, has made winning Arizona his litmus test for capturing the nomination.
[ترجمه گوگل]در همین حال، فوربس برنده شدن در آریزونا را آزمون تورنسل خود برای گرفتن نامزدی قرار داده است
[ترجمه ترگمان]در همان حال، او در حال برنده شدن برای کسب کاندید شدن در ایالت آریزونا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Personal loyalty seems to be the litmus test for the mayor's new appointees.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد وفاداری شخصی آزمون تورنسل برای منصوبان جدید شهردار است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که وفاداری شخصی، آزمایش litmus برای گماشتگان جدید شهردار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Indeed, Zimbabwe has become a litmus test of that boast.
[ترجمه گوگل]در واقع، زیمبابوه به آزمونی برای این افتخار تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]در واقع، زیمباوه یک تست قطعی برای این فخر فروشی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The degree of internal stability is the litmus test of nation's credit-worthiness .
[ترجمه گوگل]درجه ثبات داخلی، آزمون تورنسل برای سنجش اعتبار کشور است
[ترجمه ترگمان]میزان ثبات داخلی، آزمونی برای اعتبار ملی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Your records a litmus test of your seriousness a trader.
[ترجمه گوگل]سوابق شما آزمونی برای جدیت شما در یک معامله گر است
[ترجمه ترگمان] تو records رو به عنوان یه تاجر از دست دادی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Her litmus test for good breeding is whether you split infinitives.
[ترجمه گوگل]آزمون تورنسل او برای پرورش خوب این است که آیا شما مصدرها را تقسیم می کنید
[ترجمه ترگمان]آزمایش litmus برای تولید خوب این است که آیا شما infinitives را از هم جدا می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The attitude to protection is a litmus test of economic philosophy.
[ترجمه گوگل]نگرش به حفاظت یک آزمون تورنسل در فلسفه اقتصادی است
[ترجمه ترگمان]نگرش نسبت به حفاظت، یک آزمایش قطعی از فلسفه اقتصادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• use of litmus paper to test the alkalinity or acidity of a solution (chemistry); test in which one particular event or quality serves as the decisive factor (figurative)
a litmus test of something is a simple and effective way of proving it or measuring it.

پیشنهاد کاربران

سنجه
کاغذ لیتموس یا کاغذ تورنسل که در محیط اسیدی به رنگ آبی و در محیط بازی به رنگ قرمز در می آید .
استعاره از ملاک - معیار - محک
an opinion or action that is thought to show more general opinions or likely future actions
نظر یا اقدامی که تصور می شود نظرات کلی تری یا اقدامات احتمالی آینده را نشان می دهد.
سنجه، معیار، ملاک
...
[مشاهده متن کامل]

Analysts say the election is a litmus test for democracy in the region.
Infowars host and conspiracy theorist Alex Jones said that voting in Trump as the next speaker would be a good "litmus test" for Republicans in relation to the ex - president's "fake" trials and charges.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/litmus-test
شاخص تأیید کننده
ملاک تأیید کننده
نشانگر اثبات چیزی. .
سنگ محک

بپرس