- People who might have shied away from bringing a lawsuit in the past are becoming more litigious.
[ترجمه گوگل] افرادی که ممکن است در گذشته از طرح دعوی طفره رفته باشند، دعوا بیشتر می شوند [ترجمه ترگمان] افرادی که ممکن است از آوردن یک دادخواست در گذشته عقب نشینی کنند در حال تبدیل شدن به litigious هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3)تعریف: tending to argue, disagree, or dispute; argumentative. • مترادف: argumentative, controversial, disputatious • مشابه: combative, contentious, quarrelsome
جمله های نمونه
1. The United States is the most litigious society in the world.
[ترجمه Saeed] ایالت متحده بیشترین پیگیری دادخواهی اجتماعی را در جهان دارد
|
[ترجمه گوگل]ایالات متحده دعوی ترین جامعه جهان است [ترجمه ترگمان]ایالات متحده the جامعه در جهان است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The thing was not known to be litigious when purchased.
[ترجمه گوگل]هنگام خرید این مورد مشخص نبود که دعوا باشد [ترجمه ترگمان]این چیزی نبود که وقتی خریداری می شد اهل دعوا و دعوا نبود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. In the world's most litigious society the refusal to admit liability is culturally ingrained.
[ترجمه گوگل]در دعواترین جامعه جهان، امتناع از پذیرش مسئولیت ریشه فرهنگی دارد [ترجمه ترگمان]در اکثر جامعه جهانی، امتناع از پذیرش مسئولیت فرهنگی، از نظر فرهنگی عجین شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Beatings are followed by grotesquely litigious demands for compensation.
[ترجمه گوگل]ضرب و شتم با مطالبات دعوی غرامت آمیز برای غرامت همراه است [ترجمه ترگمان]Beatings به طور مضحکی به دنبال درخواست غرامت هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Some may think this means we are too litigious, but personally, I think it is wonderful.
[ترجمه گوگل]ممکن است برخی فکر کنند که این بدان معنی است که ما بیش از حد دعوا هستیم، اما شخصاً فکر می کنم فوق العاده است [ترجمه ترگمان]برخی ممکن است فکر کنند این به این معنی است که ما بیش از حد litigious، اما شخصا فکر می کنم عالی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Lawyer Jin has handled over 600 non-litigious, litigious and arbitrational cases, and gained extensive hands-on experience.
[ترجمه گوگل]وکیل جین بیش از 600 پرونده غیر دعوی، دعوی و داوری را رسیدگی کرده و تجربه عملی گسترده ای به دست آورده است [ترجمه ترگمان]وکیل جین بیش از ۶۰۰ پرونده غیر -، litigious و arbitrational را اداره کرده است و تجربیات گسترده ای را کسب کرده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. We live in a litigious age.
[ترجمه گوگل]ما در عصر دعوا زندگی می کنیم [ترجمه ترگمان]ما تو سن و سال litigious زندگی می کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. In these litigious, politically correct times, the perils of making gags can be considerable.
[ترجمه گوگل]در این زمانهای دعوی و از نظر سیاسی درست، خطرات ایجاد گاف میتواند قابل توجه باشد [ترجمه ترگمان]در این litigious، زمان های اصلاح سیاسی، خطرات ایجاد gags می تواند قابل توجه باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. We live in a litigious society.
[ترجمه گوگل]ما در یک جامعه دعوا زندگی می کنیم [ترجمه ترگمان]ما توی یه جامعه litigious زندگی می کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Litigious swindling is a new act that harms the society. This act has appeared in judicial practice in recent years.
[ترجمه گوگل]کلاهبرداری دعوی اقدام جدیدی است که به جامعه آسیب می رساند این عمل در سال های اخیر در رویه قضایی ظاهر شده است [ترجمه ترگمان]کلاهبرداری یک عمل جدید است که به جامعه آسیب می رساند این قانون در سال های اخیر در عمل قضایی ظاهر شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Emphasis on investigation or prevention or litigious supervision or legal supervision varies from people to people.
[ترجمه گوگل]تاکید بر تحقیق یا پیشگیری یا نظارت دعوی یا نظارت قانونی در افراد مختلف متفاوت است [ترجمه ترگمان]تاکید بر تحقیقات یا پیش گیری یا نظارت قانونی یا نظارت قانونی از مردم گرفته تا مردم فرق می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. In order to guarantee judicial authority, raise litigious benefits and safeguard human rights, it is obviously important to emphasize the study of res judicata theory of criminal judgments.
[ترجمه گوگل]به منظور تضمین اقتدار قضایی، افزایش منافع دعوی و حفظ حقوق بشر، بدیهی است که بر مطالعه نظریه مقتضی احکام کیفری تاکید شود [ترجمه ترگمان]به منظور تضمین قدرت قضایی، افزایش منافع litigious و حفاظت از حقوق بشر، بدیهی است که بر مطالعه نظریه judicata احکام کیفری تاکید دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. This afternoon, for a minute or two, Alan and Dave are not squaring off as litigious lawyer and potential defendant.
[ترجمه گوگل]امروز بعدازظهر، برای یک یا دو دقیقه، آلن و دیو به عنوان وکیل دعوی و متهم احتمالی با هم درگیر نیستند [ترجمه ترگمان]امروز بعد از ظهر، برای یک یا دو دقیقه، آلن و دیو به عنوان وکیل litigious و متهم به حساب نیامده اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Judgemade economic policy seems an almost inevitable consequence of a balanced-budget amendment in our litigious society.
[ترجمه گوگل]به نظر میرسد که سیاست اقتصادی قضاوتشده نتیجه تقریباً اجتنابناپذیر یک اصلاح بودجه متوازن در جامعه دعوی ما باشد [ترجمه ترگمان]سیاست اقتصادی Judgemade یک نتیجه تقریبا غیرقابل اجتناب یک متمم بودجه متوازن در جامعه litigious ما به نظر می رسد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
دعوایی (صفت)
bellicose, contentious, litigious, obstreperous
منازع (صفت)
contentious, litigious, litigant
تخصصی
[حقوق] موضوع دعوی، موضوع اختلاف، متنازع فیه، اهل مرافعه
انگلیسی به انگلیسی
• pertaining to litigation (law); overly eager to contest in a court of law (law); argumentative, contentious someone who is litigious often makes formal complaints about people to a civil court of law; a formal word.
پیشنهاد کاربران
✨ از مجموعه لغات GRE ✨ ✍ توضیح: Inclined to engage in lawsuits; prone to legal action ⚖️ 🔍 مترادف: Quarrelsome ✅ مثال: The litigious nature of the community led to numerous lawsuits over minor disputes.
too ready to take disagreements to court بسیار آماده برای بردن اختلافات به دادگاه ( اهل دادگاه بازی )
۱. {حقوقی} متنازع فیه ۲. اهل مرافعه. اهل دعوا مثال: We live in a litigious society ما در یک جامعه اهل مرافعه {اهل دعوا} زندگی می کنیم.