litigant

/ˈlɪtɪɡənt//ˈlɪtɪɡənt/

معنی: خواهان، منازع، طرف دعوی، مرافعه کننده، متداعی، منازع
معانی دیگر: (حقوق) دادخواه، دادجوی، عارض، پیگرد خواه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: someone who is involved in a lawsuit.
صفت ( adjective )
• : تعریف: involved in a lawsuit; litigating.

جمله های نمونه

1. The first concerned litigants in person.
[ترجمه گوگل]اولی شخصاً به اصحاب دعوا مربوط می شد
[ترجمه ترگمان]اولین دعوی مربوط به دعوی در فرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This deprived litigants of access to the United States' courts, although some had cases already pending before the federal courts.
[ترجمه گوگل]این امر اصحاب دعوا را از دسترسی به دادگاه های ایالات متحده محروم کرد، اگرچه برخی از آنها پرونده هایی داشتند که قبلاً در دادگاه های فدرال در حال رسیدگی بود
[ترجمه ترگمان]این دعوی با وجود اینکه برخی از آن ها قبل از دادگاه های فدرال در حال تعلیق بودند، از طرفین دعوی محروم کننده اجازه دسترسی به دادگاه های ایالات متحده را داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Litigants still do not seem eager to save costs by mediating their disputes.
[ترجمه گوگل]به نظر نمی رسد طرف های دعوی هنوز مشتاق صرفه جویی در هزینه ها با میانجی گری اختلافات خود باشند
[ترجمه ترگمان]Litigants هنوز به نظر نمی رسد برای حفظ هزینه ها از طریق میانجی گری اختلافات خود هزینه ها را حفظ کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This would give greater predictability to litigants and presumably effect a reduction in the amount of judicial time devoted to these matters.
[ترجمه گوگل]این امر به اصحاب دعوا قابلیت پیش‌بینی بیشتری می‌دهد و احتمالاً میزان زمان قضایی اختصاص داده شده به این موضوعات را کاهش می‌دهد
[ترجمه ترگمان]این امر قابلیت پیش بینی بیشتر برای طرفین دعوی و احتمالا کاهش میزان زمان قضایی اختصاص داده شده به این موضوعات را می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The personalized nature of disputes caused litigants to pursue all possible legal strategies even when it would have been more rational to compromise.
[ترجمه گوگل]ماهیت شخصی اختلافات باعث شد که طرفین دعوا تمام راهبردهای حقوقی ممکن را دنبال کنند، حتی زمانی که مصالحه منطقی تر بود
[ترجمه ترگمان]ماهیت شخصی اختلافات باعث شده تا طرفین دعوی حتی زمانی که برای سازش منطقی بود، تمام استراتژی های قانونی احتمالی را دنبال کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This is an important development, which allows litigants before domestic courts effectively to subpoena the Commission.
[ترجمه گوگل]این یک پیشرفت مهم است که به اصحاب دعوا در دادگاه های داخلی اجازه می دهد تا به طور مؤثر کمیسیون را احضار کنند
[ترجمه ترگمان]این یک توسعه مهم است که به طرفین دعوی در برابر دادگاه های داخلی اجازه می دهد تا به طور موثر کمیسیون را احضار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Litigants should benefit from changes recommended by the Civil Justice Review to speed up and simplify civil cases.
[ترجمه گوگل]طرفین دعوی باید از تغییرات توصیه شده توسط Civil Justice Review برای تسریع و ساده سازی پرونده های مدنی بهره مند شوند
[ترجمه ترگمان]Litigants باید از تغییرات توصیه شده توسط مجله عدالت مدنی برای تسریع و ساده سازی پرونده های مدنی بهره مند شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Such men spoke in court on behalf of litigants and also stood surety for them when required.
[ترجمه گوگل]چنین افرادی در دادگاه از طرف اصحاب دعوا صحبت می کردند و در صورت لزوم از آنها ضامن می شدند
[ترجمه ترگمان]چنین مردانی به نمایندگی از طرفین دعوی در دادگاه صحبت کردند و در صورت نیاز برای آن ها ضمانت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They also performed similar functions for litigants in the eyre when the Common Bench was not in session.
[ترجمه گوگل]آنها همچنین وظایف مشابهی را برای اصحاب دعوا در زمانی که دادگاه مشترک در جلسه نبود، انجام دادند
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین وظایف مشابهی را برای طرفین دعوی در the انجام دادند زمانی که هیات نمایندگی مشترک در جلسه نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The judge must seriously peruse the litigant files, make investigation and study, and collect necessary evidence.
[ترجمه گوگل]قاضی باید به طور جدی پرونده های دعوی را بررسی کند، تحقیق و مطالعه کند و مدارک لازم را جمع آوری کند
[ترجمه ترگمان]قاضی باید به طور جدی فایل های litigant را مطالعه کند، تحقیق و بررسی کند، و مدارک لازم را جمع آوری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Litigant documents shall be delivered directly to the addressee in person.
[ترجمه گوگل]اسناد دعوی باید مستقیماً شخصاً به مخاطب تحویل داده شود
[ترجمه ترگمان]اسناد litigant باید مستقیما به مخاطب در فرد تحویل داده شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. For the practical case, if the litigant can prove for the defendant's products sold amount and the unit profit, then generally the defendant's profit can be calculated comparable accurately.
[ترجمه گوگل]در مورد عملی، اگر طرف دعوا بتواند مقدار فروش محصولات و سود واحد را ثابت کند، به طور کلی می توان سود متهم را با دقت قابل مقایسه محاسبه کرد
[ترجمه ترگمان]برای این مورد عملی، اگر the بتواند ثابت کند که محصولات متهم به مقدار و واحد سود فروخته اند، پس معمولا سود متهم را می توان با دقت مقایسه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. To consumer, inform against or litigant accrual whether prep above nonfeasance ?
[ترجمه گوگل]به مصرف کننده، اطلاع در برابر یا اقلام تعهدی دعوی که آیا آماده سازی بالاتر از nonfeasance؟
[ترجمه ترگمان]برای مصرف کننده، مطلع کردن یا litigant تعهدی که از nonfeasance بالاتر می رود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Let's assume for a moment that I am a litigant in your court.
[ترجمه گوگل]یک لحظه فرض کنیم که من در دادگاه شما طرف دعوا هستم
[ترجمه ترگمان]بیا فرض کنیم که من در دادگاه شما یک مرافعه دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It is unclear whether or not he also continued acting for other litigants.
[ترجمه گوگل]مشخص نیست که آیا او به فعالیت برای سایر اصحاب دعوا نیز ادامه داده است یا خیر
[ترجمه ترگمان]روشن نیست که آیا او همچنان به اقدام برای دیگر طرفین دعوی ادامه می دهد یا خیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خواهان (اسم)
plaintiff, actor, complainant, demandant, libellant, litigant

منازع (اسم)
opponent, enemy, litigant

طرف دعوی (اسم)
litigant

مرافعه کننده (اسم)
litigant

متداعی (صفت)
litigant

منازع (صفت)
contentious, litigious, litigant

تخصصی

[حقوق] طرف دعوی

انگلیسی به انگلیسی

• party to a lawsuit, contester (law)
involved in a lawsuit
a litigant is a person who makes a formal complaint about someone to a civil court of law, or the person that the complaint is made about; a legal term.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : litigate
✅️ اسم ( noun ) : litigation / litigator / litigant / litigiousness
✅️ صفت ( adjective ) : litigious
✅️ قید ( adverb ) : _
خواهان معنای درست این واژه نیست زیرا خوانده هم به همین عنوان می تواند مورد خطاب واقع شود. بهترین معادل فارسی همان طرف دعواست به معنای شخصی که در دعوا حضور دارد حال چه به عنوان خوانده و چه به عنوان خواهان.

بپرس