🔸 معادل فارسی:
مست / نشئه / سرخوش / نورانی / روشن شده
در زبان محاوره ای:
زد بالا، نشئه شد، برق از صورتش پرید، نورانی شد، خوشحال و هیجانی بود
🔸 تعریف ها:
1. ( عامیانه – مصرف الکل یا مواد ) :
... [مشاهده متن کامل]
توصیف کسی که مست یا نشئه شده، معمولاً به دلیل مصرف زیاد الکل یا مواد مخدر
مثال: I got lit up at the party last night.
دیشب تو مهمونی حسابی زدم بالا.
2. ( احساسی – هیجان زده ) :
وقتی کسی از شدت شادی یا هیجان برق از صورتش می پره یا چهره اش روشن می شه
مثال: Her face lit up when she saw the surprise.
وقتی سورپرایز رو دید، صورتش برق افتاد.
3. ( فیزیکی – نورپردازی ) :
روشن شدن چیزی با نور، مثل ساختمان، آسمان یا صحنه
مثال: The city was lit up with fireworks.
شهر با آتش بازی روشن شده بود.
4. ( نظامی – حمله ) :
در اصطلاحات نظامی، به معنی حمله ی شدید یا آتش گرفتن منطقه ای
مثال: The base got lit up during the night raid.
پایگاه شبانه مورد حمله شدید قرار گرفت.
🔸 مترادف ها:
drunk – high – glowing – radiant – illuminated – euphoric
مست / نشئه / سرخوش / نورانی / روشن شده
در زبان محاوره ای:
زد بالا، نشئه شد، برق از صورتش پرید، نورانی شد، خوشحال و هیجانی بود
🔸 تعریف ها:
1. ( عامیانه – مصرف الکل یا مواد ) :
... [مشاهده متن کامل]
توصیف کسی که مست یا نشئه شده، معمولاً به دلیل مصرف زیاد الکل یا مواد مخدر
مثال: I got lit up at the party last night.
دیشب تو مهمونی حسابی زدم بالا.
2. ( احساسی – هیجان زده ) :
وقتی کسی از شدت شادی یا هیجان برق از صورتش می پره یا چهره اش روشن می شه
مثال: Her face lit up when she saw the surprise.
وقتی سورپرایز رو دید، صورتش برق افتاد.
3. ( فیزیکی – نورپردازی ) :
روشن شدن چیزی با نور، مثل ساختمان، آسمان یا صحنه
مثال: The city was lit up with fireworks.
شهر با آتش بازی روشن شده بود.
4. ( نظامی – حمله ) :
در اصطلاحات نظامی، به معنی حمله ی شدید یا آتش گرفتن منطقه ای
مثال: The base got lit up during the night raid.
پایگاه شبانه مورد حمله شدید قرار گرفت.
🔸 مترادف ها:
گل از گلش شکفت
در طول شب، آسمان شهر نیویورک در سایه ای آبی فراطبیعی روشن شد
گذشته light up
. E. g
. . .
Goodbye Olivia Newton - John, you ⭐lit up my life
. . .
اینجا به معنی روشن شدنه.
یعنی وقتی تاریکی روشن شد، اونا ( اردک و خروس ) دیدند که کاملاتوسط پری های دریایی محاصره شده اند.
سیگار روشن کردن
his eyes lit up . چشماش برق زد ( یا درخشید ) .
جرقه زدن
روشن شدن
من برای او سیگاری آتش زدم
درخشیدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)