listlessly


بیحالانه، از روی بی علاقگی

جمله های نمونه

1. Jim listlessly streeked his limbs after wake - up.
[ترجمه گوگل]جیم بعد از بیدار شدن با بی حوصلگی اندام هایش را خط می زد
[ترجمه ترگمان]جیم پس از بیدار شدن، پاهایش را با بی حالی تکان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Usually, you would just sit listlessly, too hot to do anything else.
[ترجمه گوگل]معمولاً بی‌حال می‌نشینید، آنقدر گرم که نمی‌توانید کار دیگری انجام دهید
[ترجمه ترگمان]معمولا، تو فقط چرت و پرت می گفتی خیلی گرم بود که کار دیگه ای نکنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He sat listlessly in the armchair.
[ترجمه گوگل]بی حال روی صندلی راحتی نشست
[ترجمه ترگمان]با حواس پرتی روی صندلی راحت نشست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She would drift listlessly about the rooms, her dreams extinguished.
[ترجمه گوگل]او با بی حوصلگی در اتاق ها می چرخید و رویاهایش خاموش می شد
[ترجمه ترگمان]با حواس پرتی تمام اتاق را ترک می کرد و رویاهایش خاموش می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She dressed listlessly, not bothering with make-up.
[ترجمه گوگل]بی‌حال لباس می‌پوشید، بدون اینکه خود را آرایش کند
[ترجمه ترگمان]او با حواس پرتی لباس پوشید، بدون اینکه به خودش زحمت بدهد، لباس پوشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Listlessly she tossed about, unable to sleep, her mind reliving all that had been said tonight.
[ترجمه گوگل]بی حال به اطراف پرت می شد، نمی توانست بخوابد، ذهنش تمام آنچه امشب گفته شده بود را زنده می کرد
[ترجمه ترگمان]در حالی که نمی توانست بخوابد، ذهنش تمام چیزهایی را که امشب گفته بود مرور می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Stafford had been listlessly turning the pages of the most recent issue of the Journal of Biological Chemistry.
[ترجمه گوگل]استافورد با بی حوصلگی آخرین شماره مجله شیمی بیولوژیکی را ورق می زد
[ترجمه ترگمان]استفورد صفحات of اخیر مجله شیمی بیولوژیکی را ورق زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Several microphones, which had been hanging listlessly in reporters' hands, suddenly rose and moved closer to Cantor.
[ترجمه گوگل]چند میکروفون که بی حال در دستان خبرنگاران آویزان بود، ناگهان بلند شد و به کانتور نزدیک شد
[ترجمه ترگمان]چندین میکروفن که در دستان خبرنگاران آویزان شده بودند ناگهان از جا برخاستند و به کانتور نزدیک تر شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Louis sat listlessly in his place opposite his dead wife's high-backed chair and empty plate.
[ترجمه گوگل]لویی بی حال در جای خود روبروی صندلی پشت بلند و بشقاب خالی همسر مرده اش نشست
[ترجمه ترگمان]لویی در جای خود نشسته بود و سر جای خود نشسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He listlessly agreed to try again.
[ترجمه گوگل]او با بی حوصلگی پذیرفت که دوباره تلاش کند
[ترجمه ترگمان]او با بی میلی موافقت کرد که دوباره امتحان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Listlessly she went about the disorderly hotel.
[ترجمه گوگل]بی حال به هتل بی نظم رفت
[ترجمه ترگمان]پس از رفتن به هتل درهم ریخته راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A second worker replies listlessly . "We are trying to earn a 200-dollar daily wage. "
[ترجمه گوگل]کارگر دوم با بی حوصلگی پاسخ می دهد ما سعی می کنیم 200 دلار دستمزد روزانه بگیریم
[ترجمه ترگمان]یک کارگر دوم با بی حوصلگی جواب می دهد: \" ما می کوشیم تا حقوق روزانه ۲۰۰ دلاری را به دست آوریم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He sat on the ground listlessly with his head hanging and said nothing.
[ترجمه گوگل]بی حال با سرش آویزان روی زمین نشست و چیزی نگفت
[ترجمه ترگمان]در حالی که سرش آویخته بود و سرش آویخته بود، روی زمین نشسته بود و چیزی نمی گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I was listlessly braiding my hair.
[ترجمه گوگل]بی حال موهایم را می بافتم
[ترجمه ترگمان]من با تنبلی موهایم را می بافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He pecked listlessly at his breakfast of egg and bacon.
[ترجمه گوگل]او با بی حوصلگی به صبحانه ای که حاوی تخم مرغ و بیکن بود نوک زد
[ترجمه ترگمان]با حواس پرتی به خوردن تخم مرغ و گوشت پرداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• indifferently, languidly, without interest, apathetically, without energy

پیشنهاد کاربران

بپرس