listen

/ˈlɪsn̩//ˈlɪsn̩/

معنی: پذیرفتن، گوش دادن، پیروی کردن از، استماع کردن، شنیدن
معانی دیگر: گوش دادن (یا کردن یا فرا دادن)، نیوشیدن، گوشیدن، توجه کردن به، گوش فرادهی، شنود

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: listens, listening, listened
مشتقات: listener (n.)
عبارات: listen in
(1) تعریف: to make an effort to hear.
مترادف: attend
مشابه: hark, hearken

- If you listen, you can hear the sound of the waterfall even from this distance.
[ترجمه گوگل] اگر گوش کنید، حتی از این فاصله هم صدای آبشار را می شنوید
[ترجمه ترگمان] اگر گوش کنی، صدای آبشار را حتی از دور هم می شنوی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to pay attention to (something) while hearing.
مترادف: attend, hark, hearken, heed
مشابه: mind, obey, tune in

- I'm talking to you; will you please listen this time?
[ترجمه Mmm] دارم با تو صحبت میکنم، میشه الان گوش کنی؟
|
[ترجمه گوگل] من با تو صحبت میکنم؛ لطفا این بار گوش کنید؟
[ترجمه ترگمان] من دارم با تو حرف می زنم، میشه این دفعه گوش کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- There wasn't anything good on TV, so we just listened to music.
[ترجمه گوگل] هیچ چیز خوبی در تلویزیون وجود نداشت، بنابراین ما فقط به موسیقی گوش دادیم
[ترجمه ترگمان] تلویزیون خوب نبود، برای همین به موسیقی گوش دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to wait expectantly for a certain sound (fol. by for).
مشابه: anticipate, wait

- I'm listening for her footsteps.
[ترجمه گوگل] دارم به قدم هایش گوش می دهم
[ترجمه ترگمان] من به صدای پای او گوش می دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. listen to me just this once
فقط همین یک دفعه به حرفم گوش کن !

2. listen to me!
به من گوش بده !

3. listen to the story of the reed . . .
بشنو از نی چون حکایت می کند . . .

4. listen to your father's advice!
پند پدرت را گوش کن !

5. listen in
1- (به حرف دیگران) دزدکی گوش کردن،استراق سمع کردن 2- (رادیو و تلویزیون و غیره) گوش دادن

6. listen out (for something)
با دقت گوش فرا دادن،گوش به زنگ بودن

7. don't listen to his jaw
به پرچانگی او گوش نده.

8. friends, listen to the chronicle of my misfortunes
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید.

9. friends, listen to the recital of my woes . . .
دوستان،شرح پریشانی من گوش کنید . . .

10. i listen to the radio every night
هر شب به رادیو گوش می دهم.

11. to listen with relish
با میل گوش دادن

12. have a listen (to something)
(چیزی را) گوش کردن

13. i ordinarily listen to the news
من معمولا به اخبار گوش می دهم.

14. i rarely listen to the news
من به ندرت به خبرها گوش می دهم.

15. one must listen to the dictates of one's conscience
آدم باید به ندای وجدان خود گوش فرا دهد.

16. you shall listen
گوش خواهی داد (مجبور خواهی شد گوش بدهی).

17. you will listen to me when i talk!
وقتی حرف می زنم به من گوش بده !

18. they did not listen to the counsel of their elders
آنان به اندرز بزرگترهای خود گوش فرا ندادند.

19. close your book and listen to me!
کتابت را ببند و به حرف های من گوش بده !

20. i don't want to listen to their nonsense
نمی خواهم به یاوه گویی های آنها گوش بدهم.

21. please allow us to listen
لطفا بگذارید گوش بدهیم.

22. stop your fuss and listen to what i have to say!
کولی بازی درنیار و به حرفم گوش بده !

23. i have no time to listen to his drivels about the meaning of life
وقت ندارم به یاوه سرایی های او درباره ی معنی زندگی گوش بدهم.

24. it will pay him to listen
اگر گوش بدهد به نفع او خواهد بود.

25. a dictatorial leader who did not listen to anyone
رهبر خودکامه ای که به حرف هیچ کس گوش نمی کرد

26. i warned them but they wouldn't listen
به آنها اخطار کردم ولی گوششان بدهکار نبود.

27. she stopped short and began to listen
ناگهان ایستاد و شروع کرد به گوش فرا دادن.

28. when they broadcast the news, i listen in
وقتی که خبرها را پخش می کنند من گوش می دهم.

29. he is not of a mind to listen to reason
او قصد گوش دادن به حرف حساب را ندارد.

30. i am not in the mood to listen to her
حوصله ی شنیدن حرف های او را ندارم.

31. o! for a close friend who would listen to me kindly!
کجاست دوست نزدیکی که با مهربانی به من گوش دهد!

مترادف ها

پذیرفتن (فعل)
vouchsafe, admit, accept, embrace, receive, allow, hear, matriculate, listen

گوش دادن (فعل)
auscultate, listen, hark

پیروی کردن از (فعل)
listen, follow

استماع کردن (فعل)
hear, listen, hark, harken, hearken

شنیدن (فعل)
hear, listen

انگلیسی به انگلیسی

• try to hear something; pay careful attention to one who is speaking; obey, heed
if you listen to someone who is talking or to a sound, you give your attention to the person or the sound.
if you listen for a sound, you keep alert, ready to hear it if it occurs.
to listen to someone also means to believe them or accept their advice.
if you listen in to a private conversation, you secretly listen to it.
if you listen in to a radio programme, you listen to it.

پیشنهاد کاربران

میشه لطفاً یک جمله با listen بگید
گوش دادن
گوش کردن
مثال: She likes to listen to music while she works.
او دوست دارد هنگام کار به موسیقی گوش بدهد.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
فرق 𝗵𝗲𝗮𝗿 و 𝗹𝗶𝘀𝘁𝗲𝗻 𝘁𝗼 📢
به این دو مثال توجه کنید :
A ) I'm in my apartment. I'm trying to study
I hear music from the next apartment. The
music is loud
B ) I'm in my apartment. I'm studying. I have an iPod. I'm listening to music. I like to listen to music when I study
...
[مشاهده متن کامل]

⭕️ همانطور که دیدید hearing اقدام غیر برنامه ریزی شده است و بیانگر یک واکنش فیزیکی است. اما listening ، اقدامی برنامه ریزی شده به منظور یک هدف میباشد

hear = شنیدن
listen = گوش دادن

شنود کردن
Listen
به معنی: گوش کنید.
hark
فعل listen به معنای گوش دادن و گوش کردن
فعل listen یا گوش دادن و گوش کردن در واقع به معنای توجه خود را به صدای چیزی یا کسی دادن است. مثال:
?what kind of music do you listen to ( به چه نوع موسیقی ای گوش می دهی؟ )
منبع: سایت بیاموز
گوشیدن
فهمیدن، درک کردن
به معنی گوش دادن مثلا: listen to music 🎶 یعنی گوش دادن به آهنگ یا موزیک
Listen به معنی �گوش دادن�است، که در ان حرف T تلفظ نمیشود.
I listen to my teacher in class yesterdat
I listen to my brother
I shake hands with him
Can watch my programs
From the day after the exam, it is my turn to work at night
گوش کردن یه گوش دادن
گوش به فرمانی میثم؟
are you ready
Do your orders
آماده ای
سفارشات خود راانجام دهی

تودار
وقتی آگاهانه و باقصد به چیزی گوش میدید و سعی میکنید متوجه بشید
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس