صفت ( adjective )
مشتقات: lissomely (lissomly) (adv.), lissomeness (lissomness) (n.)
مشتقات: lissomely (lissomly) (adv.), lissomeness (lissomness) (n.)
• (1) تعریف: bending easily; supple; lithe.
• مترادف: limber, lithe, pliant, supple
• مشابه: airy, ductile, flexible, plastic, pliable
• مترادف: limber, lithe, pliant, supple
• مشابه: airy, ductile, flexible, plastic, pliable
- She had the lissom body of a dancer.
[ترجمه محمد حسین] او چابکی بدن یک رقاص را دارا بود|
[ترجمه گوگل] او بدن رقصنده ای داشت[ترجمه ترگمان] اندامش مهربان یک رقاص بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: gracefully agile.
• مترادف: agile, graceful, lithe, nimble, supple
• مشابه: light-footed, lively, sprightly
• مترادف: agile, graceful, lithe, nimble, supple
• مشابه: light-footed, lively, sprightly
- He watched her lissom fingers as they sped over the piano keys.
[ترجمه گوگل] او به انگشتان بیدار او که روی کلیدهای پیانو می چرخیدند تماشا کرد
[ترجمه ترگمان] همچنان که با سرعت روی کلیدهای پیانو پیش می رفتند، انگشتانش را نگاه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] همچنان که با سرعت روی کلیدهای پیانو پیش می رفتند، انگشتانش را نگاه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید