lissome

/ˈlɪsəm//ˈlɪsəm/

معنی: چابک، چالاک، نرم، تاشو، قابل انحناء، بنرمی
معانی دیگر: lissom نرم

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: lissomely (lissomly) (adv.), lissomeness (lissomness) (n.)
(1) تعریف: bending easily; supple; lithe.
مترادف: limber, lithe, pliant, supple
مشابه: airy, ductile, flexible, plastic, pliable

- She had the lissom body of a dancer.
[ترجمه محمد حسین] او چابکی بدن یک رقاص را دارا بود
|
[ترجمه گوگل] او بدن رقصنده ای داشت
[ترجمه ترگمان] اندامش مهربان یک رقاص بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: gracefully agile.
مترادف: agile, graceful, lithe, nimble, supple
مشابه: light-footed, lively, sprightly

- He watched her lissom fingers as they sped over the piano keys.
[ترجمه گوگل] او به انگشتان بیدار او که روی کلیدهای پیانو می چرخیدند تماشا کرد
[ترجمه ترگمان] همچنان که با سرعت روی کلیدهای پیانو پیش می رفتند، انگشتانش را نگاه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He was slim, lissome, with eyes like licked stone.
[ترجمه گوگل]او لاغر، تنومند، با چشمانی مانند سنگ لیسیده بود
[ترجمه ترگمان]او لاغر و لاغر بود با چشمانی مثل سنگ licked
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The lissome birchbark canoe seemed to be a fish, so easily did it cut through the rolling black waves and ranks of ice.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که قایق رانی پوست درخت توس یک ماهی است، بنابراین به راحتی امواج سیاه و ردیف های یخ را از بین می برد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که کرجی lissome ماهی یک ماهی است و به آسانی از میان امواج سیاه و انبوه یخ عبور می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Easy and flexible: The outside has non-slip, lissome and artistic, operate easily and can carry it in the pocket.
[ترجمه گوگل]آسان و انعطاف پذیر: قسمت بیرونی آن ضد لغزش، سبک و هنرمندانه است، به راحتی کار می کند و می تواند آن را در جیب حمل کند
[ترجمه ترگمان]آسان و انعطاف پذیر: بیرون فاقد -، lissome و هنرمندانه است، به راحتی عمل می کند و می تواند آن را در جیب حمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. However, a filmmaker from South has succeeded in breaking the reserve of the lissome lass.
[ترجمه گوگل]با این حال، یک فیلمساز اهل جنوب موفق شده است ذخایر زن زن بیچاره را بشکند
[ترجمه ترگمان]با این حال، یک فیلمساز از آفریقای جنوبی موفق به شکستن ذخیره این دختر lissome شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Her foot touches the plate and sets off the trap, but so swift and lissome is she that her ankles evade the clash of the serrated iron jaws as they spring together.
[ترجمه گوگل]پای او بشقاب را لمس می کند و تله را می زند، اما آنقدر سریع و بی بند است که مچ پاهایش از برخورد آرواره های آهنی دندانه دار که به هم می پیچند، فرار می کند
[ترجمه ترگمان]پایش به بشقاب دست می زند و تله را رها می کند، اما این قدر سریع و سریع است که مچ پاهایش را با برخورد به لبه ستون فقرات دندانه دندانه فرو می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. As an 18 year-old high school student, a picture taken at a track meet in New York showed the olive-toned, lissome athlete in a white tank top and black shorts.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک دانش آموز 18 ساله دبیرستانی، تصویری که در یک مسابقه پیست در نیویورک گرفته شده است، این ورزشکار زیتونی و چروکیده را با یک تاپ سفید و شورت سیاه نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]به عنوان دانش آموز ۱۸ ساله دبیرستان، عکسی که در یک مسیر در نیویورک گرفته شد نشان داد که the با ته رنگ زیتونی و شلوارک سیاه در یک تانک سفید دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It seems Toto has his second kiss from a lissome banker's daughter, a rainstorm buss worthy of Anna Magnani.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد توتو دومین بوسه خود را از سوی دختر یک بانکدار بداخلاق انجام می دهد، اتوبوسی بارانی که شایسته آنا مگنانی است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسه که \"توتو\" بوسه دومش رو از دختر بانک دار s \"داره، و یه ماچ بارون که ارزش\" آنا Magnani \" رو داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But let's let breasts be like legs, hips, neck, face, and all the other body parts of a female - not lissome almost inanimate objects that automatically "click" men's brains' to the "turn on" mode.
[ترجمه گوگل]اما اجازه دهید سینه‌ها مانند پاها، باسن، گردن، صورت و سایر اعضای بدن یک زن باشند - نه اشیاء بی‌جان که به طور خودکار روی مغز مردان کلیک می‌کنند و روی حالت «روشن» قرار می‌گیرند
[ترجمه ترگمان]اما اجازه دهید breasts مانند پاها، باسن، گردن، صورت و تمام قسمت های بدن یک زن باشند - نه اشیا بی جان تقریبا بی جان که به طور خودکار مغز مردان را بر روی \"تغییر در حالت\" کلیک می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چابک (صفت)
light, clever, handy, nimble, dexterous, adroit, deft, agile, perky, feisty, quick, brisk, swift, light-foot, light-footed, spry, rapid, speedy, volant, frisky, lissom, lissome, lithesome, rath, rathe, kittle, lightsome

چالاک (صفت)
nifty, handy, smart, nimble, dexterous, adroit, deft, dextrous, mercurial, peppy, brisk, spry, nippy, pawky, sprightly, natty, frisky, prompt, lissom, lissome, lithesome

نرم (صفت)
slick, fine, effeminate, supple, suave, sleek, mellow, soft, tractable, downy, limp, floppy, smooth, limber, spongy, pliant, flexible, lubricious, flexuous, cottony, fluffy, tractile, treatable, plastic, glace, flabby, plumy, lissom, lissome, lithesome, lithe, flexural, sequacious, levigated, silky, irrefrangible, lambent, sericeous, silken

تاشو (صفت)
limber, pliant, flexible, foldaway, lissom, lissome, lithesome

قابل انحناء (صفت)
limp, flexible, lissom, lissome, wiry

بنرمی (صفت)
lissom, lissome, lithesome

انگلیسی به انگلیسی

• flexible, limber, supple; agile, nimble

پیشنهاد کاربران

( also less commonly lissom ) literary
( of somebody’s body ) thin and attractive
a body that is lissom is thin and graceful SYN lithe
attractively thin and able to move quickly and smoothly
لاغر و جذاب
لاغر و ظریف ( خوش ترکیب )
منابع• https://www.ldoceonline.com/dictionary/lissom• https://dictionary.cambridge.org/us/dictionary/english/lissome?q=lissom• https://www.oxfordlearnersdictionaries.com/definition/english/lissom?q=lissom
1 قابل انعطاف
2 تمرین نرمش کردن
3 کش دار

بپرس