lissom

/ˈlɪsəm//ˈlɪsəm/

معنی: چابک، چالاک، نرم، تاشو، قابل انحناء، بنرمی
معانی دیگر: lissome نرم

جمله های نمونه

1. Looking at your lissom dance, I smile knowingly—and so sweet!
[ترجمه گوگل]با نگاه کردن به رقص لیسوم شما، آگاهانه لبخند می زنم - و خیلی شیرین!
[ترجمه ترگمان]در این حال که به رقص آرام تو نگاه می کنم، با حالتی اگاهانه لبخند می زنم - و خیلی شیرین!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Finally I resided in warm, and your lissom in this season.
[ترجمه گوگل]سرانجام من در گرما اقامت گزیدم و خانه تو در این فصل
[ترجمه ترگمان]بالاخره در این فصل، در این فصل، در گرم و سالم زندگی کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The cherry blossoms with her lissom dance constitute a beautiful picture.
[ترجمه گوگل]شکوفه های گیلاس با رقص لیسوم او تصویر زیبایی را تشکیل می دهد
[ترجمه ترگمان]شکوفه های گیلاس با رقص lissom یک تصویر زیبا را تشکیل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There is a good banquet scene, a lissom Lady Macbeth and a clever solution to the Birnam-comes-to-Dunsinane problem.
[ترجمه گوگل]یک صحنه ضیافت خوب، یک لیدی مکبث و راه حلی هوشمندانه برای مشکل بیرنام به دانسینان آمده است
[ترجمه ترگمان]یک صحنه ضیافت خوب، لیدی مکبث و یک راه حل زیرکانه برای مساله Birnam - comes وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But when she arrived on set, she was horrified to find she was to be pictured with a handful of lissom young women.
[ترجمه گوگل]اما هنگامی که او به صحنه فیلمبرداری رسید، از اینکه قرار است در کنار چند زن جوان بی‌سابقه تصویر شود، وحشت کرد
[ترجمه ترگمان]اما وقتی به راه رسید، از این که او را با یک مشت زن جوان خوشبخت تصور کنند، به وحشت افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چابک (صفت)
light, clever, handy, nimble, dexterous, adroit, deft, agile, perky, feisty, quick, brisk, swift, light-foot, light-footed, spry, rapid, speedy, volant, frisky, lissom, lissome, lithesome, rath, rathe, kittle, lightsome

چالاک (صفت)
nifty, handy, smart, nimble, dexterous, adroit, deft, dextrous, mercurial, peppy, brisk, spry, nippy, pawky, sprightly, natty, frisky, prompt, lissom, lissome, lithesome

نرم (صفت)
slick, fine, effeminate, supple, suave, sleek, mellow, soft, tractable, downy, limp, floppy, smooth, limber, spongy, pliant, flexible, lubricious, flexuous, cottony, fluffy, tractile, treatable, plastic, glace, flabby, plumy, lissom, lissome, lithesome, lithe, flexural, sequacious, levigated, silky, irrefrangible, lambent, sericeous, silken

تاشو (صفت)
limber, pliant, flexible, foldaway, lissom, lissome, lithesome

قابل انحناء (صفت)
limp, flexible, lissom, lissome, wiry

بنرمی (صفت)
lissom, lissome, lithesome

انگلیسی به انگلیسی

• flexible, limber, supple; agile, nimble; slender with elegance and beauty
someone who is lissom is slim and graceful; a literary word.

پیشنهاد کاربران

بپرس