liquidation

/ˌlɪkwəˈdeɪʃn̩//ˌlɪkwɪˈdeɪʃn̩/

معنی: فسخ، تسویه، نا بودی، از بین رفتن، واریز حساب
معانی دیگر: واریز، پرداخت، نقد سازی، نقدینه سازی، انحلال، تصفیه، برچیدن، براندازی

جمله های نمونه

1. go into liquidation
(شرکت یاموسسه ی بازرگانی) دارایی ها را نقد کردن و قروض را دادن و شرکت را منحل کردن

2. How many companies have gone into liquidation/receivership during the current recession?
[ترجمه گوگل]در رکود فعلی چند شرکت به انحلال/وصول وصول شده اند؟
[ترجمه ترگمان]چه تعداد از شرکت ها در طی رکود اقتصادی فعلی به انحلال \/ تصفیه رفته اند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The firm went into voluntary liquidation.
[ترجمه گوگل]شرکت به طور داوطلبانه انحلال شد
[ترجمه ترگمان]این شرکت به طور داوطلبانه منحل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Hundreds of small businesses went into liquidation .
[ترجمه گوگل]صدها کسب و کار کوچک منحل شدند
[ترجمه ترگمان]صدها شرکت کوچک منحل شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The company has gone into liquidation .
[ترجمه گوگل]شرکت منحل شده است
[ترجمه ترگمان]این شرکت منحل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Kent Opera goes into liquidation after Arts Council grant withdrawn.
[ترجمه گوگل]کنت اپرای پس از برداشته شدن کمک هزینه شورای هنر به انحلال می رود
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه شورای هنرهای کنت عقب نشینی کرد اپرای کنت از بین رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The firm has been put into liquidation by it's owners, who say they can't afford to pay redundancy money.
[ترجمه گوگل]این شرکت توسط صاحبان آن منحل شده است، آنها می گویند که آنها توانایی پرداخت پول مازاد بر کار را ندارند
[ترجمه ترگمان]این شرکت توسط مالکان این شرکت منحل شده است و آن ها می گویند که توان پرداخت پول را ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Continental Assurance Company went into liquidation last month with estimated debts of £ 8m.
[ترجمه گوگل]شرکت تضمین کانتیننتال ماه گذشته با بدهی های تخمینی 8 میلیون پوند منحل شد
[ترجمه ترگمان]شرکت تضمین قاره ای در ماه گذشته با بدهی های پیش بینی شده ۸ میلیون پوندی به انحلال رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Land Travel has gone into liquidation.
[ترجمه گوگل]سفر زمینی به انحلال رفته است
[ترجمه ترگمان]سفر زمینی از بین رفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Trinity insurance group, now in liquidation, has written to policyholders warning they are now without cover.
[ترجمه گوگل]گروه بیمه ترینیتی که اکنون در حال انحلال است، نامه ای به بیمه شدگان ارسال کرده و هشدار داده است که اکنون بدون پوشش هستند
[ترجمه ترگمان]گروه بیمه ترینیتی که اکنون در حال انحلال است، به policyholders هشدار داده است که در حال حاضر بدون پوشش هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. And so he overlooks liquidation of twenty million people in Soviet Union.
[ترجمه گوگل]و بنابراین او انحلال بیست میلیون نفر در اتحاد جماهیر شوروی را نادیده می گیرد
[ترجمه ترگمان]و بنابراین مشرف به انحلال بیست میلیون نفر در اتحاد جماهیر شوروی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But his group also faces the threat of liquidation proceedings over a A$150million disputed indemnity agreement.
[ترجمه گوگل]اما گروه او همچنین با تهدید رسیدگی به انحلال بر سر قرارداد غرامت مورد مناقشه 150 میلیون دلاری استرالیا مواجه است
[ترجمه ترگمان]اما گروه وی همچنین با تهدید از بین بردن روند انحلال بیش از ۱۵۰ میلیون دلار توافقنامه غرامت مورد اختلاف مواجه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Priority-gaining in the event of a company's liquidation is one of the principal reasons for taking security.
[ترجمه گوگل]کسب اولویت در صورت انحلال شرکت یکی از دلایل اصلی اخذ وثیقه است
[ترجمه ترگمان]اولویت - به دست آوردن در صورت انحلال یک شرکت یکی از دلایل اصلی برای گرفتن امنیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Its wholesale arm has now gone into compulsory liquidation.
[ترجمه گوگل]بازوی عمده فروشی آن اکنون به انحلال اجباری رفته است
[ترجمه ترگمان]بازوی عمده فروشی آن اکنون به طور اجباری از بین رفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فسخ (اسم)
abolition, cancellation, repeal, revocation, termination, dissolution, annulment, divorce, liquidation, rescission

تسویه (اسم)
adjustment, settlement, clearing, liquidation, settling, smoothing, solution

نابودی (اسم)
ruin, extirpation, naught, liquidation, annihilation, extermination, inexistence, inexistency, smash-up

از بین رفتن (اسم)
liquidation

واریز حساب (اسم)
liquidation

تخصصی

[حسابداری] تصفیه
[ریاضیات] تصفیه

انگلیسی به انگلیسی

• process of determining and discharging the financial obligations of a business in preparation for closure; conversion of assets into cash; condition of being liquidated

پیشنهاد کاربران

در متون حسابداری به معنای تصفیه - انحلال است.
شست و شو ( معدن زغال سنگ )
قانون ضدرقیق شوندگی سهام
کشتن کسی که معمولا با خشونت همراه است
انحلال، کشتن
انحلال یک شرکت
فسخ یک قرارداد
تسویه حساب
نقد کردن دارایی ها
توقیف اموال
نقدینگی
انحلال

بپرس