1. chapped lips
لب های ترکیده (ترک خورده)
2. his lips framed the words
با لبانش الفاظ را بیان می کرد.
3. his lips were curved in a smile
لبخند به لبانش انحنایی بخشیده بود.
4. kissy lips
لب های بوسیدنی
5. ripe lips
لب های پرطراوت
6. sanaee's lips and teeth . . .
لب و دندان سنایی . . .
7. loose lips sink ships
زبان سرخ سر سبز می دهد برباد
8. one's lips are sealed
افشا نکردن،لب (خود را) مهر و موم کردن
9. the baby's lips were red and moist
لب های کودک قرمز و تر بود.
10. the lovers' lips touched
لب های عشاق با هم تماس حاصل کرد.
11. pass one's lips
1- گفتن،بر لب آوردن 2- خوردن،آشامیدن
12. smack one's lips
با اشتیاق انتظار کشیدن یا به خاطر آوردن
13. i puckered my lips into a whistle
لب های خود را برای سوت زدن جمع کردم.
14. my lover's coral lips
لب های سرخ دلدار من
15. she paints her lips
او به لب های خود رژ می زند.
16. she pouted her lips for a kiss
لب های خود را برای بوسیدن غنچه کرد.
17. she rounded her lips and tried to whistle
او لب های خود را گرد کرد و کوشید سوت بزند.
18. she tucked her lips and said "oo"
لب هایش را غنچه کرد و گفت ((او)).
19. to pucker one's lips
لنج ورچیدن
20. to seal one's lips
(مجازی) لب فروبستن
21. zary pursed her lips and said, "but not now"
زری لب های خود را غنچه کرد و گفت ((ولی حالا نه)).
22. hang on the lips of
با دقت گوش فرا دادن
23. curses sprang to his lips
دشنام از لبانش جاری شد.
24. he puckered up his lips for a kiss
لب های خود را برای بوسه غنچه کرد.
25. that girl has red lips
آن دختر لب های سرخی دارد.
26. a scream escaped from her lips
شیونی از میان لبانش خارج شد.
27. a smile played across her lips
لبخندی بر لبانش نقش بست.
28. he kept moistening his swollen lips with his tongue
او مرتبا با زبان لب های متورم خود را تر می کرد.
29. the news fell from his lips
خبر از لبانش پرید.
30. the trick of biting the lips
عادت به جویدن لب ها
31. as soon as me saw the cake, he smacked his lips
تا کیک را دید شروع کرد به لب مزه کردن.
32. the sound track is not in sync with the actor's lips
نوار صدا بالب های بازیگر همزمان نیست (جور نیست).