lipped

/ˈlɪpt//lɪpt/

دارای لب های بخصوص، - لب، (در مورد تنگ و لگن و غیره) لوله دار (مانند قوری)، لب tight lipped مهر سکوت بر لب نهاده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: having lips or a lip, often of a specified type.

- thin-lipped
[ترجمه گوگل] لب نازک
[ترجمه ترگمان] لب های نازکش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a hand that kings have lipped
(شکسپیر) دستی که شاهان بوسیده اند

2. Her tight - lipped friend had kept it a secret.
[ترجمه گوگل]دوست صمیمی او آن را مخفی نگه داشته بود
[ترجمه ترگمان]دوست صمیمی او آن را مخفی نگه داشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She lipped the cup.
[ترجمه گوگل]لیوان را لب زد
[ترجمه ترگمان]فنجان را به نشانه موافقت تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The Thick Lipped Gourami is a bubble nest builder and displays an interesting behaviour pattern during courtship and breeding.
[ترجمه گوگل]گورامی لب ضخیم یک لانه ساز حباب دار است و الگوی رفتاری جالبی را در دوران نامزدی و پرورش نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]The Thick ضخیم یک لانه حباب است و الگوی رفتاری جالب در طول دوران نامزدی و پرورش را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She lipped a few words.
[ترجمه گوگل]چند کلمه لب زد
[ترجمه ترگمان]او به چند کلمه اشاره می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Ke Tso - fu sat tight - lipped and silent, adamant as ever.
[ترجمه گوگل]که تسو - فو محکم نشست - لب و ساکت، مثل همیشه سرسخت
[ترجمه ترگمان]ke چی - فو، محکم و ساکت نشسته بود و مثل همیشه سرسخت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This little thin - lipped, bright - eyed and foreign - looking woman retrieved an insignificant apperance by a distinguished manner.
[ترجمه گوگل]این زن کوچک لاغر لب، چشم روشن و با ظاهری بیگانه، ظاهری ناچیز را به شیوه ای برجسته به دست آورد
[ترجمه ترگمان]زن جوان با چشمانی تیزبین، با چشمان روشن و خارجی، با رفتاری متشخص، apperance را از خود بیرون کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I am tight - lipped, shy and soft spoken person.
[ترجمه گوگل]من تنگ هستم - فردی کم حرف، خجالتی و نرم
[ترجمه ترگمان]من با لب های تنگ، خجالتی، خجالتی و آرام صحبت می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The white - lipped deer are rare in this area.
[ترجمه گوگل]آهوهای سفید لب در این منطقه کمیاب هستند
[ترجمه ترگمان]گوزن های کشمیری سفید در این منطقه نادر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His lips lipped and mouthed fleshless lips of air: mouth to her womb.
[ترجمه گوگل]لبهایش لب و لب بی گوشت هوا: دهان به رحم او
[ترجمه ترگمان]لب هایش لب هایش را به هم فشرد و لب هایش را به هم فشرد و لب هایش را به هم فشرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A tight - lipped woman and a dark - haired boy appeared at the door.
[ترجمه گوگل]زنی تنگ لب و پسری با موهای تیره دم در ظاهر شدند
[ترجمه ترگمان]یک زن با لب های به هم فشرده و پسر مو مشکی دم در ظاهر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But lately she's been tight - lipped about her boyfriend Jack.
[ترجمه گوگل]اما اخیراً او در مورد دوست پسرش جک صحبت کرده است
[ترجمه ترگمان]اما این اواخر خیلی به دوست پسرش جک اخم کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The teacher likes this honey - lipped little girl very much.
[ترجمه گوگل]معلم از این عسل خوشش می‌آید - دختر بچه‌ی لب‌پلو خیلی
[ترجمه ترگمان]معلم از این دختر کوچولوی عزیزم خوشش میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Thin - lipped and hard, she looked at him as though he were dirt.
[ترجمه گوگل]لاغر - لب و سفت، طوری به او نگاه کرد که انگار خاکی است
[ترجمه ترگمان]لاغر و باریک و سخت، طوری به او نگاه می کرد که انگار کثافت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• having lips, having a certain type or kind of lips; labiate (botany)

پیشنهاد کاربران

lipped ( in adjectives ) =having the type of lips mentioned, e. g. thin - lipped. thick - lipped.
lipped
انگشت به دهان

بپرس