lipoid


(شیمی - زیست شناسی)، چربی سان، چربی مانند (lipoidal هم می گویند)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: like fat; fatty.
اسم ( noun )
مشتقات: lipoidal (adj.)
• : تعریف: any of a group of fats or fatty substances such as wax.

جمله های نمونه

1. In compost process, the organic matters ( lipoid and fatty acid etc. ) changed the most quickly.
[ترجمه گوگل]در فرآیند کمپوست، مواد آلی (لیپوئید و اسید چرب و غیره) با بیشترین سرعت تغییر کردند
[ترجمه ترگمان]در فرآیند کمپوست، مواد آلی (lipoid و اسیده ای چرب و غیره)به سرعت تغییر کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Because the cell membrane is lipoid, lipid-soluble drugs diffuse more rapidly than relatively lipid-insoluble drugs. Small molecules tend to penetrate membranes more rapidly than large ones.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که غشای سلولی لیپویید است، داروهای محلول در چربی سریعتر از داروهای نسبتاً نامحلول در چربی منتشر می شوند مولکول های کوچک تمایل دارند تا با سرعت بیشتری در غشاها نفوذ کنند تا مولکول های بزرگ
[ترجمه ترگمان]از آنجا که غشا سلولی lipoid است، مواد مخدر قابل حل در چربی سریع تر از داروهای نسبتا غیرقابل حل پخش می شوند مولکول های کوچک سریع تر از مولکول های بزرگ به غشا نفوذ می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Resected area from thymus and all lipoid tissue in the front mediastinum.
[ترجمه گوگل]ناحیه ای از تیموس و تمام بافت لیپوئیدی در مدیاستن جلویی برداشته شد
[ترجمه ترگمان]ناحیه resected از تیموس و تمامی بافت lipoid در the جلویی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The micro lipoid contents in the wheat are additional factors to determine the wheat quality.
[ترجمه گوگل]محتویات میکرو لیپوئید در گندم فاکتورهای اضافی برای تعیین کیفیت گندم است
[ترجمه ترگمان]محتوای میکرو lipoid در گندم عوامل اضافی برای تعیین کیفیت گندم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. While the mass percentage of the lipoid increases, the viscosity of fluidifying lipoid also increases.
[ترجمه گوگل]در حالی که درصد جرمی لیپوئید افزایش می یابد، ویسکوزیته لیپوئید سیال نیز افزایش می یابد
[ترجمه ترگمان]با این که درصد جرم of افزایش می یابد، ویسکوزیته of نیز افزایش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Objective To elvaluate the application of lipoid food test of Ultrasonophy in light - expansive extraheptic bile duck.
[ترجمه گوگل]هدف: ارزیابی کاربرد آزمایش غذای لیپوییدی اولتراسونوفی در اردک صفراوی اکستراهپتیک نورانی
[ترجمه ترگمان]هدف از این کار، استفاده از تست food غذای lipoid در آب اردک light روشن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The results showed that the lipoid and polysaccharide deposited in the vacuoles of chalazal cells had no obvious inhibitory effect on the grain filling.
[ترجمه گوگل]نتایج نشان داد که لیپوئید و پلی ساکارید ته نشین شده در واکوئل سلول های شالازال هیچ اثر بازدارندگی آشکاری بر پر شدن دانه نداشتند
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان داد که the و polysaccharide ذخیره شده در vacuoles سلول های chalazal هیچ اثر مهاری آشکاری بر مواد پر کننده دانه نداشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Some enzymes related to neurotransmitter metabolism, lipoid metabolism, cell secretion or membrane activity were the greatest in nerve tissue.
[ترجمه گوگل]برخی از آنزیم های مربوط به متابولیسم انتقال دهنده های عصبی، متابولیسم لیپوئید، ترشح سلولی یا فعالیت غشایی در بافت عصبی بیشترین میزان را داشتند
[ترجمه ترگمان]برخی آنزیم های مربوط به متابولیسم انتقال دهنده عصبی، متابولیسم lipoid، ترشح سلول یا فعالیت غشا، بزرگ ترین آنزیم در بافت عصبی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. These results suggest that moxibustion treatment adjusts metabolism of blood lipoid, corrects the morbid state of phlegm, and reduces the lipoid.
[ترجمه گوگل]این نتایج نشان می‌دهد که درمان موکسی‌بشن متابولیسم لیپوئید خون را تنظیم می‌کند، حالت مرضی بلغم را اصلاح می‌کند و لیپوئید را کاهش می‌دهد
[ترجمه ترگمان]این نتایج نشان می دهند که درمان moxibustion متابولیسم of های خون را تنظیم می کند، وضعیت بیمارگونه خلط را اصلاح می کند و the را کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The fascicular zone in adrenal cortex markedly became thick and the plasma filled with lipoid vesicles.
[ترجمه گوگل]ناحیه فاسیکولار در قشر آدرنال به طور قابل توجهی ضخیم شد و پلاسما با وزیکول های لیپویید پر شد
[ترجمه ترگمان]ناحیه fascicular در قشر آدرنالی به طور قابل ملاحظه ای ضخیم و پلاسما با کیسه های پلاستیکی انباشته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Objective To study mutations in the extracellular matrix protein 1 (ECM gene in a family with lipoid proteinosis (LP).
[ترجمه گوگل]ObjectiveTo مطالعه جهش در پروتئین ماتریکس خارج سلولی 1 (ژن ECM در خانواده مبتلا به پروتئینوز لیپوئیدی (LP)
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه جهش های ژن در ماتریکس برون سلولی ۱ (ECM)در یک خانواده با lipoid proteinosis (LP)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Metabolism Syndrome was a syntrophic disease, which was insulin resistance as foundation and caused by abnormal metabolism of glucose and lipoid.
[ترجمه گوگل]سندرم متابولیسم یک بیماری سنتروفیک بود که پایه آن مقاومت به انسولین بود و ناشی از متابولیسم غیرطبیعی گلوکز و لیپوئید بود
[ترجمه ترگمان]سندرم Metabolism یک بیماری syntrophic بود که مقاومت انسولین را به عنوان پایه و اساس و ناشی از متابولیسم غیر عادی گلوکز و گلوکز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Results: In one fixed condition, the viscosity of fluidifying lipoid decreases while the speed of shear increases and the changes accord with the law of exponent.
[ترجمه گوگل]یافته‌ها: در یک حالت ثابت، ویسکوزیته لیپوئید سیال کاهش می‌یابد در حالی که سرعت برش افزایش می‌یابد و تغییرات مطابق با قانون توان است
[ترجمه ترگمان]نتایج: در یک شرایط ثابت، ویسکوزیته of lipoid کاهش می یابد در حالی که سرعت برشی افزایش می یابد و تغییرات مطابق با قانون نمای توان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Objective: To explore the clinical and genetic features of lipoid proteinosis (LP) in Chinese population.
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی ویژگی‌های بالینی و ژنتیکی پروتئینوز لیپوئیدی (LP) در جمعیت چین
[ترجمه ترگمان]هدف: بررسی ویژگی های بالینی و ژنتیکی of proteinosis (LP)در جمعیت چینی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Cell's surface is a kind of very important organ; it includes great protein, lipoid and amylase.
[ترجمه گوگل]سطح سلول نوعی اندام بسیار مهم است این شامل پروتئین عالی، لیپوئید و آمیلاز است
[ترجمه ترگمان]سطح سلول نوعی از اندام بسیار مهم است؛ شامل پروتین های بزرگ، lipoid و amylase می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[نساجی] لیپوئید ( ترکیباتی که در حلال ها ی چربی ها حل می گردند )

انگلیسی به انگلیسی

• fatty substance (i.e. lecithin, wax, etc.)
fatty, resembling fat

پیشنهاد کاربران

بپرس