linguist

/ˈlɪŋɡwəst//ˈlɪŋɡwɪst/

معنی: زبانشناس، زبان دان، متخصص زبان شناسی
معانی دیگر: ویژه گر زبان شناسی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a person who is fluent in several languages.

(2) تعریف: an expert in linguistics.

جمله های نمونه

1. He used to be a linguist till he turns writer.
[ترجمه A.A] او زبان شناس بود تا اینکه نویسنده شد
|
[ترجمه گوگل]او تا زمانی که نویسنده شد زبان شناس بود
[ترجمه ترگمان]او یک linguist بود تا وقتی که نویسنده بشود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Her brother was an accomplished linguist.
[ترجمه مهران] برادرش یک زبان شناس ماهر بود.
|
[ترجمه گوگل]برادرش زبان شناس ماهری بود
[ترجمه ترگمان]برادرش یک linguist بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I used to be a linguist till I become a writer.
[ترجمه A.A] من یک زبان شناس بودم تا اینکه نویسنده شدم
|
[ترجمه گوگل]من تا زمانی که نویسنده شدم زبان شناس بودم
[ترجمه ترگمان]من تا زمانی که نویسنده بشوم من یک linguist
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He's even something of a linguist apparently he can grunt monosyllables in five languages.
[ترجمه گوگل]او حتی یک زبان شناس است، ظاهراً می تواند تک هجاها را به پنج زبان زمزمه کند
[ترجمه ترگمان]او حتی یک linguist از یک linguist است که از پنج تا زبان کوتاه خرخر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Case 1: Linguistics A linguist devises a model of grammar in the process of developing a theory of human cognition.
[ترجمه گوگل]مورد 1: زبان شناسی یک زبان شناس در فرآیند توسعه نظریه شناخت انسان، مدلی از دستور زبان ابداع می کند
[ترجمه ترگمان]مورد ۱: زبان شناسی یک زبانشناس یک مدل دستور زبان را در فرآیند توسعه یک نظریه از شناخت انسان می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She's an excellent linguist.
[ترجمه گوگل]او یک زبان شناس عالی است
[ترجمه ترگمان]an است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I'm afraid I'm no linguist .
[ترجمه گوگل]می ترسم زبان شناس نیستم
[ترجمه ترگمان]متاسفانه من linguist نیستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But the linguist can not determine relevance.
[ترجمه گوگل]اما زبان شناس نمی تواند ارتباط را تعیین کند
[ترجمه ترگمان]اما زبانشناس نمی تواند ارتباط را مشخص کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A brilliant linguist, he was also deeply interested in botany, chemistry and other scientific subjects.
[ترجمه گوگل]او که یک زبان شناس زبردست بود، عمیقاً به گیاه شناسی، شیمی و سایر موضوعات علمی علاقه مند بود
[ترجمه ترگمان]یک زبانشناس برجسته، همچنین به گیاه شناسی، شیمی و دیگر موضوعات علمی علاقه مند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The roles of applied linguist and language teacher are different; they work to different professional briefs.
[ترجمه گوگل]نقش های زبان شناس کاربردی و معلم زبان متفاوت است آنها با خلاصه های مختلف حرفه ای کار می کنند
[ترجمه ترگمان]نقش های زبان شناسی کاربردی و معلم زبان متفاوت هستند؛ آن ها نسبت به پرونده های حرفه ای مختلف کار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She's a highly competent linguist.
[ترجمه گوگل]او یک زبان شناس بسیار ماهر است
[ترجمه ترگمان]یه linguist کاملا competent
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. So far no linguist has given us a satisfactory account of how children learn language.
[ترجمه گوگل]تا کنون هیچ زبانشناس گزارش رضایت بخشی از نحوه یادگیری زبان کودکان به ما ارائه نکرده است
[ترجمه ترگمان]تاکنون هیچ زبان شناس به ما توضیح قانع کننده ای درباره نحوه یادگیری زبان کودکان نداده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. John McWhorter, a linguist and controversialist of mixed liberal and conservative views, sees the triumph of 1960s counterculture as responsible for the decline of formal English.
[ترجمه گوگل]جان مک‌ورتر، زبان‌شناس و بحث‌برانگیز دیدگاه‌های لیبرال و محافظه‌کار ترکیبی، پیروزی ضد فرهنگ دهه 1960 را عامل زوال زبان انگلیسی رسمی می‌داند
[ترجمه ترگمان]جان McWhorter، زبان شناس، و controversialist از دیدگاه های روشنفکرانه و محافظه کارانه، پیروزی ۱۹۶۰ s را به عنوان مسئول کاهش انگلیسی رسمی می داند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Czech linguist Danes puts forward 5 types of TP model.
[ترجمه گوگل]زبان شناس چک Danes 5 نوع مدل TP را مطرح می کند
[ترجمه ترگمان]دانمارکی ها چک ۵ نوع مدل TP را مطرح کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The linguist probably etymologized the words incorrectly.
[ترجمه گوگل]زبان شناس احتمالاً واژه ها را به اشتباه ریشه یابی کرده است
[ترجمه ترگمان]زبانشناس احتمالا کلمات را اشتباه تلفظ می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زبانشناس (اسم)
linguist, linguistician

زبان دان (اسم)
linguist, linguistician

متخصص زبان شناسی (اسم)
linguist, linguistician

انگلیسی به انگلیسی

• one who specializes in linguistics; one who is fluent in a number of languages
a linguist is someone who is involved in the study of linguistics.
a linguist is also someone who can speak several languages; an informal use.

پیشنهاد کاربران

این کلمه دو معنی میده: ۱. به کسی که استعداد زیادی تو یادگیری زبان داره / ۲. زبان شناس
linguist ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: زبان شناس
تعریف: کسی که تخصص او زبان شناسی است
زبان شناس
# She's an excellent linguist
# He used to be a linguist till he turns writer

بپرس