[ترجمه گوگل]برادرش زبان شناس ماهری بود [ترجمه ترگمان]برادرش یک linguist بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. I used to be a linguist till I become a writer.
[ترجمه A.A] من یک زبان شناس بودم تا اینکه نویسنده شدم
|
[ترجمه گوگل]من تا زمانی که نویسنده شدم زبان شناس بودم [ترجمه ترگمان]من تا زمانی که نویسنده بشوم من یک linguist [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He's even something of a linguist apparently he can grunt monosyllables in five languages.
[ترجمه گوگل]او حتی یک زبان شناس است، ظاهراً می تواند تک هجاها را به پنج زبان زمزمه کند [ترجمه ترگمان]او حتی یک linguist از یک linguist است که از پنج تا زبان کوتاه خرخر می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Case 1: Linguistics A linguist devises a model of grammar in the process of developing a theory of human cognition.
[ترجمه گوگل]مورد 1: زبان شناسی یک زبان شناس در فرآیند توسعه نظریه شناخت انسان، مدلی از دستور زبان ابداع می کند [ترجمه ترگمان]مورد ۱: زبان شناسی یک زبانشناس یک مدل دستور زبان را در فرآیند توسعه یک نظریه از شناخت انسان می سازد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه گوگل]می ترسم زبان شناس نیستم [ترجمه ترگمان]متاسفانه من linguist نیستم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. But the linguist can not determine relevance.
[ترجمه گوگل]اما زبان شناس نمی تواند ارتباط را تعیین کند [ترجمه ترگمان]اما زبانشناس نمی تواند ارتباط را مشخص کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. A brilliant linguist, he was also deeply interested in botany, chemistry and other scientific subjects.
[ترجمه گوگل]او که یک زبان شناس زبردست بود، عمیقاً به گیاه شناسی، شیمی و سایر موضوعات علمی علاقه مند بود [ترجمه ترگمان]یک زبانشناس برجسته، همچنین به گیاه شناسی، شیمی و دیگر موضوعات علمی علاقه مند بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The roles of applied linguist and language teacher are different; they work to different professional briefs.
[ترجمه گوگل]نقش های زبان شناس کاربردی و معلم زبان متفاوت است آنها با خلاصه های مختلف حرفه ای کار می کنند [ترجمه ترگمان]نقش های زبان شناسی کاربردی و معلم زبان متفاوت هستند؛ آن ها نسبت به پرونده های حرفه ای مختلف کار می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. She's a highly competent linguist.
[ترجمه گوگل]او یک زبان شناس بسیار ماهر است [ترجمه ترگمان]یه linguist کاملا competent [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. So far no linguist has given us a satisfactory account of how children learn language.
[ترجمه گوگل]تا کنون هیچ زبانشناس گزارش رضایت بخشی از نحوه یادگیری زبان کودکان به ما ارائه نکرده است [ترجمه ترگمان]تاکنون هیچ زبان شناس به ما توضیح قانع کننده ای درباره نحوه یادگیری زبان کودکان نداده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. John McWhorter, a linguist and controversialist of mixed liberal and conservative views, sees the triumph of 1960s counterculture as responsible for the decline of formal English.
[ترجمه گوگل]جان مکورتر، زبانشناس و بحثبرانگیز دیدگاههای لیبرال و محافظهکار ترکیبی، پیروزی ضد فرهنگ دهه 1960 را عامل زوال زبان انگلیسی رسمی میداند [ترجمه ترگمان]جان McWhorter، زبان شناس، و controversialist از دیدگاه های روشنفکرانه و محافظه کارانه، پیروزی ۱۹۶۰ s را به عنوان مسئول کاهش انگلیسی رسمی می داند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Czech linguist Danes puts forward 5 types of TP model.
[ترجمه گوگل]زبان شناس چک Danes 5 نوع مدل TP را مطرح می کند [ترجمه ترگمان]دانمارکی ها چک ۵ نوع مدل TP را مطرح کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The linguist probably etymologized the words incorrectly.
[ترجمه گوگل]زبان شناس احتمالاً واژه ها را به اشتباه ریشه یابی کرده است [ترجمه ترگمان]زبانشناس احتمالا کلمات را اشتباه تلفظ می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
زبانشناس (اسم)
linguist, linguistician
زبان دان (اسم)
linguist, linguistician
متخصص زبان شناسی (اسم)
linguist, linguistician
انگلیسی به انگلیسی
• one who specializes in linguistics; one who is fluent in a number of languages a linguist is someone who is involved in the study of linguistics. a linguist is also someone who can speak several languages; an informal use.
پیشنهاد کاربران
این کلمه دو معنی میده: ۱. به کسی که استعداد زیادی تو یادگیری زبان داره / ۲. زبان شناس
linguist ( زبانشناسی ) واژه مصوب: زبان شناس تعریف: کسی که تخصص او زبان شناسی است
زبان شناس # She's an excellent linguist # He used to be a linguist till he turns writer