🔸 معادل فارسی:
نزدیک ماندن / اطراف چیزی پرسه زدن / در حوالی بودن و ترک نکردن
- - -
🔸 تعریف ها:
1. ** ( ادبی – توصیفی ) :**
اشاره به کسی یا چیزی که در اطراف یک مکان یا فرد باقی می ماند، بدون اینکه دور شود.
... [مشاهده متن کامل]
مثال: *He lingered near the window, lost in thought. *
او نزدیک پنجره ماند و در فکر فرو رفت.
2. ** ( اجتماعی – رفتاری ) :**
ماندن در اطراف کسی یا چیزی با حالت انتظار، تردید یا امید به تعامل.
مثال: *She lingered near the caf�, hoping to see her friend. *
او نزدیک کافه ماند، به امید اینکه دوستش را ببیند.
3. ** ( استعاری – احساسی ) :**
گاهی برای توصیف احساس یا خاطره ای به کار می رود که در ذهن یا اطراف فرد باقی می ماند.
مثال: *The memory lingered near his heart. *
آن خاطره نزدیک قلبش باقی ماند.
- - -
🔸 مترادف ها:
hover around – stay close – loiter nearby – remain near – hang around
نزدیک ماندن / اطراف چیزی پرسه زدن / در حوالی بودن و ترک نکردن
- - -
🔸 تعریف ها:
1. ** ( ادبی – توصیفی ) :**
اشاره به کسی یا چیزی که در اطراف یک مکان یا فرد باقی می ماند، بدون اینکه دور شود.
... [مشاهده متن کامل]
مثال: *He lingered near the window, lost in thought. *
او نزدیک پنجره ماند و در فکر فرو رفت.
2. ** ( اجتماعی – رفتاری ) :**
ماندن در اطراف کسی یا چیزی با حالت انتظار، تردید یا امید به تعامل.
مثال: *She lingered near the caf�, hoping to see her friend. *
او نزدیک کافه ماند، به امید اینکه دوستش را ببیند.
3. ** ( استعاری – احساسی ) :**
گاهی برای توصیف احساس یا خاطره ای به کار می رود که در ذهن یا اطراف فرد باقی می ماند.
مثال: *The memory lingered near his heart. *
آن خاطره نزدیک قلبش باقی ماند.
- - -
🔸 مترادف ها: