linger in

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی: در جایی ماندن / باقی ماندن در مکانی یا حالتی / طول دادن حضور در جایی
در زبان محاوره ای: ول نمی کنه، مونده توش، هنوز هست، جا خوش کرده
🔸 تعریف ها:
1. ( مکانی – فیزیکی ) : ماندن در یک مکان بیشتر از زمان معمول، معمولاً به دلیل علاقه یا تردید
...
[مشاهده متن کامل]

مثال: She lingered in the doorway, unsure whether to enter. در چارچوب در ایستاده بود، مطمئن نبود وارد شود یا نه.
2. ( ذهنی – احساسی ) : باقی ماندن یک احساس، خاطره یا تأثیر در ذهن یا فضا
مثال: The scent lingered in the room long after she left. عطرش تا مدت ها بعد از رفتنش در اتاق باقی مانده بود.
🔸 مترادف ها: stay – remain – loiter – dawdle – hang around – persist