lineal

/ˈlɪniəl//ˈlɪnɪəl/

معنی: اجدادی، خطی، مربوط به خط
معانی دیگر: (نسل و وراثت) بلافصل، پدر و فرزندی، ارثی، موروثی، (وابسته به یا متشکل از خط یا خطوط) خطی، کشه دار، کشه ای، مخطط، خط دار، عمودی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: lineally (adv.)
(1) تعریف: being in some direct line of descent or succession.

(2) تعریف: of, pertaining to, or derived from some line of descent.

(3) تعریف: linear.

جمله های نمونه

1. She claims lineal descent from Henry VIII.
[ترجمه گوگل]او ادعا می کند که نسبش از هنری هشتم است
[ترجمه ترگمان]او ادعا می کند که lineal از هنری هشتم سقوط کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Their Mr. A. Waugh is a lineal descendant of Gifford, by the way of mentality.
[ترجمه گوگل]آقای A Waugh آنها از نظر ذهنیت از نوادگان گیفورد است
[ترجمه ترگمان] آقای \"ای\" - شون طرز فکر و طرز فکر و طرز فکر و طرز فکر و طرز فکر و طرز فکرش به نسل مربوط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. However segmental lineal regression equation cluld predict the measured value as accurately as curvilinear regression equation.
[ترجمه گوگل]با این حال، معادله رگرسیون خطی قطعه‌ای، مقدار اندازه‌گیری شده را با دقت معادله رگرسیون منحنی پیش‌بینی می‌کند
[ترجمه ترگمان]با این حال، معادله رگرسیون segmental lineal ارزش اندازه گیری شده به صورت معادله رگرسیون منحنی را پیش بینی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This code solves a non lineal system using the simple gaussian method.
[ترجمه گوگل]این کد یک سیستم غیر خطی را با استفاده از روش ساده گاوسی حل می کند
[ترجمه ترگمان]این کد با استفاده از روش تک گوسی ساده یک سیستم non را حل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Conclusion The enlargement of lateral ventricles and lineal calcified shadows in brain tissue are specific CT findings for cytomegalic inclusion disease.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری بزرگ شدن بطن‌های جانبی و سایه‌های کلسیفیه خطی در بافت مغز یافته‌های CT خاص برای بیماری انکلوژن سیتومگالی است
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری توسعه ventricles های جانبی و lineal calcified در بافت مغز، یافته های CT خاص برای ابتلا به بیماری inclusion هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Innovation is lineal economics fails to envisage the economy with illuminate all the time ascensive mechanism.
[ترجمه گوگل]نوآوری یک اقتصاد خطی است که نمی تواند اقتصاد را با مکانیسم صعودی همیشه روشن تصور کند
[ترجمه ترگمان]نوآوری همان است که اقتصاد نمی تواند اقتصاد را با روشن کردن تمام مکانیسم زمان ascensive پیش بینی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Gunpowder was the lineal successor of the Greek fire.
[ترجمه گوگل]باروت جانشین خطی آتش یونان بود
[ترجمه ترگمان]باروت جانشین lineal آتش یونانی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Results Their relation is lineal, that is, the more severe anxiety, the less improvement in hearing.
[ترجمه گوگل]نتایج رابطه آنها خطی است، یعنی هر چه اضطراب شدیدتر باشد، بهبود شنوایی کمتر است
[ترجمه ترگمان]نتایج رابطه آن ها lineal است، یعنی اضطراب شدید، پیشرفت کم تر در شنوایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He is a lineal descendant of the company's founder.
[ترجمه گوگل]او از نوادگان بنیانگذار شرکت است
[ترجمه ترگمان]او یکی از فرزندان موسس شرکت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. a lineal descendant of the company's founder.
[ترجمه گوگل]یکی از نوادگان اصلی بنیانگذار شرکت
[ترجمه ترگمان]یک نسل به نام موسس شرکت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He is the lineal descendant.
[ترجمه گوگل]او از نوادگان خطی است
[ترجمه ترگمان]از نسل به نسل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Traffic economic belt(TEB) is a kind of belt-shaped regional economic organization system, which takes the lineal bunch of infrastructure as its development axis.
[ترجمه گوگل]کمربند اقتصادی ترافیکی (TEB) نوعی سیستم سازماندهی اقتصادی منطقه ای به شکل کمربند است که دسته خطی زیرساخت ها را به عنوان محور توسعه خود می گیرد
[ترجمه ترگمان]کمربند اقتصادی ترافیک نوعی از سیستم اقتصادی منطقه ای به شکل کمربند است که به عنوان محور توسعه آن دسته زیر ساخت ها را به خود اختصاص می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Both of us are currently free of marital couple, without existence of lineal relatives or sanguinity within three generations and we understand that we are all in healthy conditions.
[ترجمه گوگل]هر دوی ما در حال حاضر بدون وجود خویشاوندان خطی یا صمیمیت در طی سه نسل از زن و شوهر آزاد هستیم و می‌دانیم که همه در شرایط سالمی هستیم
[ترجمه ترگمان]هر دوی ما در حال حاضر بدون وجود بستگان lineal یا sanguinity در سه نسل، آزاد هستیم و درک می کنیم که همه ما در شرایط سالم هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. These two points determine the Chinese artists' pursuits of elements, and lay the expressive force and value of the lineal language go beyond the limit of vision symbol of the wash.
[ترجمه گوگل]این دو نکته تعقیب عناصر چینی را تعیین می کند و نیروی بیانی و ارزش زبان خطی را فراتر از مرز بینایی نماد شستشو می گذارد
[ترجمه ترگمان]این دو نقطه، هنرمندان چینی را از عناصر متمایز می کنند، و نیروی expressive و ارزش زبان lineal فراتر از حد نماد بینایی شستن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اجدادی (صفت)
ancestral, lineal

خطی (صفت)
lineal, linear

مربوط به خط (صفت)
lineal

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to lineage, of descent or ancestry; of a line or lines; made up of lines
if someone is a lineal descendant of a particular person or family, they are directly descended from that person or family; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : line
✅️ اسم ( noun ) : line / lineage / linearity
✅️ صفت ( adjective ) : linear / lineal / lined
✅️ قید ( adverb ) : linearly / lineally

بپرس