line of sight

/ˈlaɪnəvˈsaɪt//laɪnəvsaɪt/

معنی: خط دید، مسیر دید
معانی دیگر: راستای دید، خطی که قرنیه چشم را به نقطه ثابتی وصل نماید

جمله های نمونه

1. The cannon can be linked to the line of sight of the gunner so that it points in the same direction that he is looking in.
[ترجمه گوگل]توپ را می توان به خط دید توپچی متصل کرد تا در همان جهتی باشد که او به آن نگاه می کند
[ترجمه ترگمان]توپ را می توان با خط دید توپچی متصل کرد تا به همان مسیری که به آن نگاه می کند اشاره کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She was now standing just out of his line of sight.
[ترجمه گوگل]او اکنون دور از دید او ایستاده بود
[ترجمه ترگمان]او حالا درست جلوی چشم او ایستاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He had placed himself directly in my line of sight.
[ترجمه گوگل]او خود را مستقیماً در محدوده دید من قرار داده بود
[ترجمه ترگمان]او خودش را مستقیما در ردیف من قرار داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They need a clear line of sight to shoot and will tear through several ranks of an enemy unit.
[ترجمه گوگل]آنها برای شلیک به یک خط دید واضح نیاز دارند و چندین صف از یک واحد دشمن را در هم خواهند پاشید
[ترجمه ترگمان]آن ها به یک خط واضح از دید برای عکاسی نیاز دارند و در چند ردیف یک واحد دشمن از بین خواهند رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The intermediate facility must have line of sight with both end facilities.
[ترجمه گوگل]تأسیسات میانی باید دارای خط دید با هر دو امکانات انتهایی باشد
[ترجمه ترگمان]ساختمان میانی باید دارای خط دید با هر دو تاسیسات نهایی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Arcane Missiles: This spell will now obey line of sight restrictions during its entire casting.
[ترجمه گوگل]موشک‌های محرمانه: این طلسم اکنون از محدودیت‌های دید در طول کل پخش خود تبعیت می‌کند
[ترجمه ترگمان]موشک های arcane: این افسون در حال حاضر از خط محدودیت های بینایی در طول کل ریخته گری خود پیروی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Line of sight is another issue in wireless technology.
[ترجمه گوگل]خط دید موضوع دیگری در فناوری بی سیم است
[ترجمه ترگمان]خط دید موضوع دیگری در فن آوری بی سیم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. If the thunderstorm the influence line of sight, speed, can drop the reference how low it came more low, safety distance should be stretched.
[ترجمه گوگل]اگر طوفان رعد و برق خط نفوذ از دید، سرعت، می تواند مرجع رها کند که چگونه آن را کم کم آمد، فاصله ایمنی باید کشیده شود
[ترجمه ترگمان]اگر رعد و برق، خط نفوذ دید، سرعت، می تواند مرجع این که چقدر پایین می آید را کاهش دهد، فاصله ایمن باید کش پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The swing arm can swing automatically. best operation line of sight, especially suitable for laying-off and cutting of true skin.
[ترجمه گوگل]بازوی چرخان می تواند به طور خودکار تاب بخورد بهترین عملکرد خط دید، مخصوصاً مناسب برای برداشتن و برش پوست واقعی
[ترجمه ترگمان]بازوی نوسان می تواند به طور خودکار تکان بخورد بهترین خط بهره برداری از بینایی، به ویژه برای قطع کردن و بریدن پوست واقعی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Basic performance, optical system principle, line of sight stabilization and control of PARUS—98E optronic mast is further described.
[ترجمه گوگل]عملکرد پایه، اصل سیستم نوری، تثبیت خط دید و کنترل دکل optronic PARUS-98E بیشتر توضیح داده شده است
[ترجمه ترگمان]عملکرد اساسی، اصل سیستم نوری، خط تثبیت بینایی و کنترل دکل parus - ۹۸ E optronic بیشتر توضیح داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. When this cone sweeps across the line of sight to Earth, we see the radio emission brighten regularly, just like a lighthouse.
[ترجمه گوگل]هنگامی که این مخروط در سراسر خط دید به سمت زمین حرکت می کند، ما می بینیم که تابش رادیویی به طور منظم روشن می شود، درست مانند یک فانوس دریایی
[ترجمه ترگمان]وقتی این مخروط در امتداد خط دید به زمین حرکت می کند، می بینیم که انتشار رادیو به طور منظم، درست مانند یک فانوس دریایی، روشن و روشن می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Moreover sees she is staring the eye line of sight, knew is obviously walks to me.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این می بیند که او به خط بینایی خیره شده است، می دانست که به وضوح به سمت من می رود
[ترجمه ترگمان]از طرف دیگر او به خط چشم نگاه می کند و می داند که به من قدم می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The line of sight must be approximately perpendicular to the horizontal axis.
[ترجمه گوگل]خط دید باید تقریباً عمود بر محور افقی باشد
[ترجمه ترگمان]خط دید باید تقریبا عمود بر محور افقی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The LOS (line of sight) stabilization control based on gyro stabilized platform is required in optoelectronic tracking system.
[ترجمه گوگل]کنترل تثبیت LOS (خط دید) بر اساس پلت فرم تثبیت شده ژیروسکوپ در سیستم ردیابی اپتوالکترونیک مورد نیاز است
[ترجمه ترگمان]خط ثبات (خط دید)کنترل ثبات براساس پلت فرم تثبیت شده اینرسیایی، در سیستم ردیابی optoelectronic مورد نیاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خط دید (اسم)
line of sight

مسیر دید (اسم)
line of sight

تخصصی

[عمران و معماری] خط دید
[برق و الکترونیک] خط دید مسیر مستقیم در بدون مانع بین دو نقطه . - در امتداد خط دید
[ریاضیات] خط دید

انگلیسی به انگلیسی

• line of direct vision, imaginary line that demonstrates what can be seen; imaginary straight line between one object and another
your line of sight is an imaginary line that stretches between your eye and the object that you are looking at.

پیشنهاد کاربران

خط دید
line of sight ( علوم جَوّ )
واژه مصوب: خط دید
تعریف: [علوم جَوّ، نجوم رصدی و آشکارسازها] خطی فرضی نشانگر سیر پرتوِ نور از هدف به چشم |||[مهندسی نقشه‏برداری] خطی فرضی بین نشانۀ واقع بر تارک عدسی و نقطۀ گرهی عقبی عدسی شیئی دوربین
خطی مشی

بپرس