limy

/ˈlaɪmiː//ˈlaɪmɪ/

معنی: چسبناک، اهکی، اهک دار
معانی دیگر: پوشیده از یا دارای آهک چسب دار (که برای گیر انداختن پرندگان به کار می رود)، مثل لیمو ترش

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: limier, limiest
مشتقات: liminess (n.)
(1) تعریف: consisting of or containing lime or limestone.

(2) تعریف: covered with birdlime; sticky.

جمله های نمونه

1. You are freed from the tyranny of a limy soil as long as you use an ericaceous compost.
[ترجمه گوگل]تا زمانی که از کمپوست اریکسی استفاده می کنید از ظلم خاک آهکی رها می شوید
[ترجمه ترگمان]شما از استبداد یک خاک limy تا زمانی که از کود شیمیایی ericaceous استفاده می کنید آزاد هستید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The next bests were yellow soil, brown soil, limy soil, Chao soil and rice soil.
[ترجمه گوگل]بهترین های بعدی خاک زرد، خاک قهوه ای، خاک آهکی، خاک چائو و خاک برنج بود
[ترجمه ترگمان]The بعدی خاک زرد، خاک قهوه ای، خاک limy، خاک Chao و خاک برنج بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Ultimately, the concretion mechanism of limy composite concretion earth is made certain by way of performance contrast among different specimens.
[ترجمه گوگل]در نهایت، مکانیسم بتن ریزی خاک بتنی کامپوزیت آهکی از طریق کنتراست عملکرد در بین نمونه های مختلف مشخص می شود
[ترجمه ترگمان]در نهایت، مکانیزم concretion زمین کامپوزیت limy کامپوزیت با روش مقایسه عملکرد در میان نمونه های مختلف مشخص شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They took root in the limy sediments which had been carried down from the tops of the hills and they became plants.
[ترجمه گوگل]آنها در رسوبات آهکی که از بالای تپه ها به پایین منتقل شده بود ریشه دوانیدند و تبدیل به گیاه شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها در رسوبات limy که از نوک تپه ها پایین آمده بود ریشه گرفتند و به گیاهان تبدیل شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. All three canals and the sac have very sensitive linings and contain small limy particles which move and vibrate.
[ترجمه گوگل]هر سه کانال و کیسه دارای پوشش های بسیار حساس و حاوی ذرات ریز آهکی هستند که حرکت می کنند و می لرزند
[ترجمه ترگمان]هر سه کانال و کیسه linings بسیار حساس دارند و حاوی ذرات ریز limy هستند که حرکت می کنند و می لرزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The land of area of state Bei Hua is a few limy clay, and get the influence of maritime climate, the grape here is so early, but thicker acerbity.
[ترجمه گوگل]سرزمین منطقه ایالت Bei Hua است چند خاک رس آهکی، و نفوذ آب و هوای دریایی، انگور در اینجا بسیار زود است، اما acerbity غلیظ تر است
[ترجمه ترگمان]سرزمین of هوا کمی خاک رس است و نفوذ آب و هوای دریایی را به دست می آورد، انگور در اینجا خیلی زود است، اما acerbity ضخیم تر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The best soil is upland yellow soil, and the next is upland yellowish red soil, black limy soil and acidic purple soil.
[ترجمه گوگل]بهترین خاک، خاک زرد مرتفع، و خاک بعدی، خاک قرمز مایل به زرد، خاک آهکی سیاه و خاک ارغوانی اسیدی است
[ترجمه ترگمان]بهترین خاک، خاک زرد مرتفع است و گیاه بعدی خاک سرخ مایل به زرد، خاک limy سیاه و خاک ارغوانی اسیدی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The test results show the following order of soil types as regard to the soluble fluorine contents from high to low: Shajiang dark soil, Yellow brown earth and Purple soil, Paddy soil, Limy soil.
[ترجمه گوگل]نتایج آزمایش ترتیب زیر انواع خاک را با توجه به محتوای فلوئور محلول از زیاد به کم نشان می دهد: خاک تیره شاجیانگ، خاک قهوه ای زرد و خاک ارغوانی، خاک برنج، خاک آهکی
[ترجمه ترگمان]نتایج تست ترتیب زیر را نشان می دهد که انواع خاک در رابطه با محتوای قابل حل در سطح بالا تا پایین: خاک سیاه Shajiang، خاک قهوه ای زرد و خاک بنفش، خاک Paddy، خاک Limy
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چسبناک (صفت)
adhesive, sticky, gooey, viscid, viscous, viscose, cohesive, string, smeary, slab, limy, thready, tacky

اهکی (صفت)
calcareous, calcic, limy

اهک دار (صفت)
limy

انگلیسی به انگلیسی

• containing lime; resembling lime; coated with lime

پیشنهاد کاربران

بپرس