limpidity

/lɪmˈpɪdɪti//lɪmˈpɪdɪti/

معنی: صافی، زلالی
معانی دیگر: زلالی، صافی

جمله های نمونه

1. It is limpidity liquid, which dissolved in 0. 9% brine.
[ترجمه گوگل]این مایع لیپیدیتی است که در آب نمک 9/0 درصد حل شده است
[ترجمه ترگمان]این مایع limpidity است که در صفر حل می شود ۹ % آب نمک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. But how could the Danube compare with such limpidity ?
[ترجمه گوگل]اما چگونه می توان دانوب را با چنین زلالی مقایسه کرد؟
[ترجمه ترگمان]اما دانوب چگونه با چنین limpidity مقایسه می شود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Fling yourself into nature, breathe the pureness and limpidity, you can spread yourself in the silent sunshine every day.
[ترجمه گوگل]خود را به طبیعت پرتاب کنید، خلوص و زلالی را نفس بکشید، می توانید هر روز خود را در آفتاب خاموش پخش کنید
[ترجمه ترگمان]تو خودت را به طبیعت تبدیل کن، نفس عمیق و زلالی هم بکش، هر روز می توانی خودت را در زیر نور آفتاب خاموش کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Stand body, double vibration low-sounding, limpidity key-press, seven Color Dazzles the colored lantern.
[ترجمه گوگل]بدنه پایه، لرزش دوگانه با صدای کم، فشار دادن کلید شفافیت، هفت رنگ، فانوس رنگی را خیره می کند
[ترجمه ترگمان]بدنه استند، لرزش دو گانه، limpidity key، press رنگ، هفت رنگ، فانوس رنگین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The light fell on the wall, where limpidity like gauze, she can looked in the house.
[ترجمه گوگل]نور به دیوار افتاد، جایی که زلالی مانند گاز، او می تواند در خانه نگاه کند
[ترجمه ترگمان]نور روی دیوار افتاد، جایی که مثل گاز استریل شده بود، می توانست به خانه نگاه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The limpidity of the state of mind is the final home.
[ترجمه گوگل]زلالی حالت ذهن خانه نهایی است
[ترجمه ترگمان]The حالت ذهنی، خانه نهایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Traits :Red, the body-wine is limpidity, smooth tasting with the flower and fruit.
[ترجمه گوگل]صفات: قرمز، بدن شراب زلالی، مزه نرم با گل و میوه است
[ترجمه ترگمان]ویژگی ها: قرمز، بدن - شراب limpidity، چشیدن صاف با گل و میوه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There are some resemblances of limpidity and mystery between Weian′s prose of the natural world and the Taoist school′s landscape literature.
[ترجمه گوگل]بین نثر دنیای طبیعی ویان و ادبیات منظر مکتب تائوئیستی شباهت هایی از صراحت و رمز و راز وجود دارد
[ترجمه ترگمان]بین نثر Weian's دنیای طبیعی و ادبیات منظره Taoist شباهت های زیادی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They felt a world that high speed with quite limpidity flows to change, and canned not find the existence of the oneself.
[ترجمه گوگل]آنها دنیایی را احساس کردند که با سرعت زیاد و زلالی کاملاً به سمت تغییر جریان می یابد و وجود خود را نمی یافتند
[ترجمه ترگمان]دنیایی را احساس می کردند که سرعت بالا با جریان های کاملا limpidity برای تغییر بود، و کنسرو کردن خود را پیدا نمی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. On dining table, when Haizi's eyes firstly looked at my pupils, I felt that he was inspecting me, it was an instant only, and his eyes were at a loss from limpidity.
[ترجمه گوگل]روی میز ناهار خوری، وقتی چشم های حئیزی ابتدا به مردمک هایم نگاه کرد، احساس کردم که دارد مرا نگاه می کند، فقط یک لحظه بود و چشمانش از زلالی از بین رفته بود
[ترجمه ترگمان]روی میز غذا خوری، هنگامی که چشمان Haizi به شاگردان من نگاه کرد، احساس کردم که دارد مرا بازرسی می کند، فقط یک لحظه بود، و چشمانش به یک فقدان زلالی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This river brings to the city a thoughtful rhythmical individuality and the pleasant-sounding limpidity exhaling from a land of age-old culture.
[ترجمه گوگل]این رودخانه فردیت ریتمیک متفکرانه و زلالی خوش صدایی را که از سرزمینی با فرهنگ دیرینه بازدم می کند به شهر می آورد
[ترجمه ترگمان]این رودخانه به شهر تبدیل می شود به individuality rhythmical و the مطبوع که از یک سرزمین از فرهنگ قدیمی بیرون می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In the process of the design, we take the idea that the track is described in server side, and realized this idea using setting a limpidity layer technology.
[ترجمه گوگل]در فرآیند طراحی، ما این ایده را در نظر می گیریم که مسیر در سمت سرور توضیح داده شده است و این ایده را با استفاده از تنظیم یک فناوری لایه شفافیت محقق کردیم
[ترجمه ترگمان]در فرآیند طراحی، ما این ایده را در نظر می گیریم که مسیر در سمت سرور توضیح داده می شود، و این ایده را با استفاده از ایجاد یک تکنولوژی لایه limpidity تشخیص دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Paradise Island has many aquatic villas, they are surrounded by the limpidity sea.
[ترجمه گوگل]جزیره پارادایس ویلاهای آبی زیادی دارد که اطراف آنها را دریای زلال احاطه کرده است
[ترجمه ترگمان]جزیره بهشت ویلاهای آبی بسیاری دارد که توسط دریای limpidity احاطه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. When there is only black and white in this world, the purity and limpidity of white meet the mystery and serenity of black.
[ترجمه گوگل]وقتی در این دنیا فقط سیاه و سفید وجود دارد، خلوص و زلالی رنگ سفید با رمز و راز و آرامش سیاه روبرو می شود
[ترجمه ترگمان]هنگامی که در این جهان فقط سیاه و سفید وجود دارد، خلوص و خلوص سفید رنگ، راز و صفای سیاه را می بیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

صافی (اسم)
filter, gloss, clearance, serenity, purity, smoothness, strainer, colander, leach, limpidity, scumble

زلالی (اسم)
limpidity

انگلیسی به انگلیسی

• clearness; transparency; calmness, stillness

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : limpidity / limpidness
✅️ صفت ( adjective ) : limpid
✅️ قید ( adverb ) : limpidly
زلال بودن

بپرس