limpet

/ˈlɪmpɪt//ˈlɪmpɪt/

معنی: صدف کوهی، جانور نرم تن خاره چسب
معانی دیگر: (جانور شناسی - نرم تن شکمپا از تیره های مختلف که بیشترشان آبزی اند و دارای یک صدف قیفی شکل هستند) لیمپت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: any of various small marine snails that have caplike shells and cling tightly to rocks.

جمله های نمونه

1. Police found and defused a number of limpet mines.
[ترجمه گوگل]پلیس تعدادی مین لیمپت را پیدا و خنثی کرد
[ترجمه ترگمان]پلیس تعدادی از معادن limpet را کشف و خنثی کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Nails stuck on Firelight like a limpet.
[ترجمه گوگل]میخ هایی که مثل لنگه روی فایر لایت چسبیده اند
[ترجمه ترگمان]پام مثل یک صدف کوهی گیر کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Flora clung to her, like a limpet.
[ترجمه گوگل]فلور مثل لنگان به او چسبیده بود
[ترجمه ترگمان]فلورا دیگر مثل یک صدف کوهی به او چسبیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The adhesion mechanism of barnacle, limpet, anemone, tube worm are described in this paper.
[ترجمه گوگل]مکانیسم چسبندگی بارناکل، لیمپت، شقایق، کرم لوله ای در این مقاله توضیح داده شده است
[ترجمه ترگمان]مکانیزم چسبندگی of، limpet، anemone، کرم لوله ای در این مقاله توضیح داده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He stuck to his target like a limpet, and by 1986 was asked to play the same role in the World Cup final, despite being his team's leading playmaker in their progress to the final.
[ترجمه گوگل]او مانند لنگ به هدف خود چسبید و تا سال 1986 از او خواسته شد تا در فینال جام جهانی همان نقش را بازی کند، علیرغم اینکه بازیکن اصلی تیمش در صعود به فینال بود
[ترجمه ترگمان]او مانند یک limpet به هدفش چسبیده بود و تا سال ۱۹۸۶ از او خواسته شد تا نقش مشابهی را در فینال جام جهانی ایفا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He stuck to his target like a limpet, and by 1986 was asked to play the same role in the World Cup Final, despite being his team's leading playmaker in their progress to the final.
[ترجمه گوگل]او مانند یک لنگ به هدف خود چسبید و تا سال 1986 از او خواسته شد تا در فینال جام جهانی همان نقش را بازی کند، علیرغم اینکه بازیکن اصلی تیمش در صعود به فینال بود
[ترجمه ترگمان]او مانند یک limpet به هدفش چسبیده بود و تا سال ۱۹۸۶ از او خواسته شد تا نقش مشابهی را در فینال جام جهانی ایفا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The dog clung like a limpet to the thief.
[ترجمه گوگل]سگ مثل لنگان به دزد چسبیده بود
[ترجمه ترگمان]سگ مانند یک صدف کوهی به آن چسبیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The owl limpet (Lottia gigantean) which clings to rocks in the ocean intertidal zone has a "right-handed" body organization.
[ترجمه گوگل]جغد لمپت (Lottia gigantean) که به صخره‌ها در منطقه جزر و مدی اقیانوس می‌چسبد، سازمان بدنی «راست‌دست» دارد
[ترجمه ترگمان]جغد owl (Lottia gigantean)که به صخره ها در منطقه اقیانوس اطلس می چسبد سازمان بدن \"راست دست\" دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The limpet samples (Nacella concinna) were collected in the intertidal zone of Great Wall Bay, near the Great Wall Station, Antarctica, and analyzed by conventional biochemical methods.
[ترجمه گوگل]نمونه‌های لیمپت (Nacella concinna) در منطقه جزر و مدی خلیج گریت وال، در نزدیکی ایستگاه دیوار بزرگ، قطب جنوب جمع‌آوری شدند و با روش‌های بیوشیمیایی مرسوم آنالیز شدند
[ترجمه ترگمان]نمونه های limpet (Nacella concinna)در ناحیه intertidal از خلیج بزرگ، نزدیک ایستگاه بزرگ وال در قطب جنوب جمع آوری شدند و با روش های بیوشیمیایی مرسوم مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A limpet tends and guards its own farm plot.
[ترجمه گوگل]یک لیمپت از مزرعه خود مراقبت می کند و از آن محافظت می کند
[ترجمه ترگمان]A معمولا نقشه مزرعه خود را حفظ می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Prime Minister clung to his job like a limpet, despite calls for him to resign.
[ترجمه گوگل]نخست‌وزیر علی‌رغم درخواست‌ها برای استعفا، مانند لنگ به کار خود چسبید
[ترجمه ترگمان]نخست وزیر با وجود درخواست استعفای او، به شغلش چسبیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The company were crammed into the kitchen like a limpet in its shell.
[ترجمه گوگل]شرکت مثل لنگه ای در پوسته اش در آشپزخانه انباشته شده بود
[ترجمه ترگمان]در آشپزخانه مانند یک صدف کوهی بزرگ در آشپزخانه جمع شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Peptides A or 18 were coupled to keyhole limpet haemocyanin and used to immunize rabbits.
[ترجمه گوگل]پپتیدهای A یا 18 با هموسیانین لنگی سوراخ کلید جفت شدند و برای ایمن سازی خرگوش ها استفاده شدند
[ترجمه ترگمان]Peptides A یا ۱۸ به سوراخ کلید limpet haemocyanin متصل شدند و برای immunize خرگوش به کار رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. To study the effects of a primary immune response to T-cell dependent antigens on central serotonin(5-HT)metabolism, keyhole limpet hemocyanin(KLH)was administered intraperitoneally to F344 male rats.
[ترجمه گوگل]برای مطالعه اثرات یک پاسخ ایمنی اولیه به آنتی ژن‌های وابسته به سلول T بر متابولیسم مرکزی سروتونین (5-HT)، هموسیانین لیمپت سوراخ کلید (KLH) به صورت داخل صفاقی به موش‌های صحرایی نر F344 تجویز شد
[ترجمه ترگمان]مطالعه اثرات واکنش ایمنی اولیه به آنتی ژن وابسته به سلول T بر متابولیسم اصلی سروتونین (۵ - حزب التحریر)، سوراخ کلید limpet hemocyanin (KLH)برای to موش نر تجویز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

صدف کوهی (اسم)
limpet

جانور نرم تن خاره چسب (اسم)
limpet

تخصصی

[سینما] پایه بادکشی

انگلیسی به انگلیسی

• marine mollusk with a cone shaped shell which adheres to rocks along the shoreline; one who refuses to let go, one who clings
a limpet is a small sea animal with a cone-shaped shell and which attaches itself tightly to rocks.

پیشنهاد کاربران

1 -
a small sea creature with a cone - shaped shell that attaches itself to rocks
یک موجود دریایی کوچک با پوسته ای مخروطی شکل که خود را به صخره ها می چسباند
** خاره چسب ها جزو نرم تنان شکم پای دریایی هستند و در راسته شکم پایان کشککی Patellogastropoda قرار دارند.
...
[مشاهده متن کامل]

در خاره چسب ها پوسته ها مخروطی شکل و مسطح هستند.
آنها در سرتاسر ناحیه ساحلی زندگی می کنند و از منطقه بالای جزر و مدی تا قسمت های کم عمق ناحیه پایین جزر و مد سواحل سنگی یافت می شوند، خاره چسب ها به طور معمول متصل به صخره ها هستند و در این گونه محل ها یافت می شوند ( سواحل سنگی ) .
2 -
( UK limpet mine )
a type of bomb that is attached to what it is intended to destroy
نوعی بمب که به چیزی که قصد نابودی آن را داریم متصل می شود
مینِ چسبان

limpetlimpet
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/limpet
خاره چسب
چسبان

بپرس