limper


لنگ، شل، اهسته رو

جمله های نمونه

1. If you live with a lame person, you will learn to limp.
[ترجمه گوگل]اگر با یک فرد لنگ زندگی کنید، لنگیدن را یاد خواهید گرفت
[ترجمه ترگمان]، اگه با یه آدم چلاق زندگی کنی تو یاد می گیری که شل بشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She wasn't impressed by his limp handshake.
[ترجمه گوگل]او تحت تاثیر دست دادن سست او قرار نگرفت
[ترجمه ترگمان]دست دست limp او را تحت تاثیر قرار نداده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. When you really love something when you will find language how fragile and limp. Text and feeling always have the estrangement.
[ترجمه گوگل]وقتی واقعاً چیزی را دوست دارید، وقتی زبانی را خواهید یافت که چقدر شکننده و سست است متن و احساس همیشه بیگانگی دارند
[ترجمه ترگمان]زمانی که شما واقعا چیزی را دوست دارید وقتی زبان پیدا می کنید که چقدر ضعیف و سست است متن و احساسات همیشه بیگانگی را دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He offered a limp hand to shake.
[ترجمه گوگل]دستی سست برای تکان دادن در اختیارش قرار داد
[ترجمه ترگمان]دستش را شل کرد تا دست او را بفشارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His hand went limp and the knife clattered to the ground.
[ترجمه گوگل]دستش سست شد و چاقو روی زمین کوبید
[ترجمه ترگمان]دستش شل شد و چاقو به زمین افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The accident had left him with a slight limp.
[ترجمه گوگل]تصادف او را کمی لنگیده بود
[ترجمه ترگمان]تصادف او را شل و سست کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Three minutes into the match, Jackson limped off the pitch with a serious ankle injury.
[ترجمه گوگل]سه دقیقه بعد از بازی، جکسون به دلیل مصدومیت شدید از مچ پا لنگان از زمین خارج شد
[ترجمه ترگمان]در این مسابقه، جکسون با ضربه جدی قوزک پا، لنگان لنگان وارد زمین شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I wasn't badly hurt, but I injured my thigh and had to limp.
[ترجمه گوگل]آسیب زیادی ندیدم، اما رانم آسیب دید و مجبور شدم لنگ بزنم
[ترجمه ترگمان]بدجوری صدمه ندیده بودم، اما به رانم صدمه زدم و بی هوش شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He limped off the football field.
[ترجمه گوگل]لنگان از زمین فوتبال خارج شد
[ترجمه ترگمان]از زمین فوتبال بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The flowers looked limp in the heat.
[ترجمه گوگل]گلها در گرما سست به نظر می رسیدند
[ترجمه ترگمان]گل ها در گرما به نظر می رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His body suddenly went limp and he fell down on the floor.
[ترجمه گوگل]بدنش ناگهان سست شد و روی زمین افتاد
[ترجمه ترگمان]ناگهان بدنش شل شد و روی زمین افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The old man limped away on the stick.
[ترجمه گوگل]پیرمرد لنگان لنگان روی چوب دور شد
[ترجمه ترگمان]پیرمرد لنگ لنگان از اتاق بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He had to limp off with a leg injury.
[ترجمه گوگل]او به دلیل مصدومیت از ناحیه پا مجبور به لنگیدن شد
[ترجمه ترگمان] اون مجبور شد با یه جراحت پا لنگ لنگان راه بره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Young walked with a slight limp .
[ترجمه گوگل]جوان با اندکی لنگی راه رفت
[ترجمه ترگمان]جوان با قدم های سست راه می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The damaged ship limped into the harbour.
[ترجمه گوگل]کشتی آسیب دیده لنگان وارد بندر شد
[ترجمه ترگمان]کشتی آسیب دیده به لنگرگاه رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• person who limps; hobbler, one who hobbles, one who walks with a limp

پیشنهاد کاربران

بپرس