limousine

/ˈlɪməˌzin//ˈlɪməziːn/

معنی: خودروسواری بزرگ، اتومبیل کالسکهای
معانی دیگر: لیموزین (اتومبیل سواری بزرگ و مجلل ویژه ی عروس و داماد یا دولت مردان و غیره)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a large, luxurious, private automobile, often driven by a chauffeur.

(2) تعریف: a small bus or van used to carry passengers to and from an airport, train station, hotel, or the like.

جمله های نمونه

1. As company director, she has a chauffeur-driven limousine to take her everywhere.
[ترجمه گوگل]به عنوان مدیر شرکت، او یک لیموزین راننده دارد که او را به همه جا می برد
[ترجمه ترگمان]به عنوان مدیر شرکت، او یک لیموزین رانندگی دارد که همه جا او را بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A limousine swept her along the busy freeway to the airport.
[ترجمه گوگل]یک لیموزین او را در امتداد بزرگراه شلوغ به فرودگاه جارو کرد
[ترجمه ترگمان]لیموزین او را در بزرگراه شلوغ به طرف فرودگاه برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They walked back to the waiting limousine.
[ترجمه رها] آنها به انتظار لیموزین، برگشتند.
|
[ترجمه گوگل]آنها به سمت لیموزین منتظر برگشتند
[ترجمه ترگمان]به طرف لیموزین منتظر بازگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The newly-weds set off in a chauffeur-driven limousine.
[ترجمه گوگل]تازه ازدواج کرده با یک لیموزین راننده به راه افتادند
[ترجمه ترگمان]و بعد از ازدواج با یک لیموزین رانندگی، ازدواج کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She got a limousine by herself.
[ترجمه گوگل]خودش لیموزین گرفت
[ترجمه ترگمان] اون خودش یه لیموزین داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We arrived in fine style in a hired limousine.
[ترجمه گوگل]با یک لیموزین اجاره ای به سبک عالی رسیدیم
[ترجمه ترگمان]ما با یک لیموزین کرایه ای به سبک زیبای وارد شدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He began to insist upon a bullet-proof limousine, just for peace of mind.
[ترجمه گوگل]او شروع به اصرار بر یک لیموزین ضد گلوله کرد، فقط برای آرامش خاطر
[ترجمه ترگمان]او شروع به اصرار بر روی یک لیموزین ضد گلوله کرد، درست به خاطر آرامش فکری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The limousine was driven by a chauffeur in uniform.
[ترجمه گوگل]این لیموزین توسط یک راننده یونیفرم سوار می شد
[ترجمه ترگمان]راننده لیموزین با یک راننده در حال رانندگی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He would be picked up by a limousine in the morning.
[ترجمه گوگل]صبح او را با یک لیموزین می برد
[ترجمه ترگمان]صبح ها توسط یک لیموزین انتخاب می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. CEOs often enjoy company-paid club memberships, a limousine with driver, and other amenities.
[ترجمه گوگل]مدیران عامل اغلب از عضویت در باشگاه با حقوق شرکت، لیموزین با راننده و سایر امکانات لذت می برند
[ترجمه ترگمان]مدیران عامل اغلب از عضویت در کلوپ، لیموزین با راننده و امکانات رفاهی دیگر لذت می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Jasper and I went to the limousine, and Jasper asked the better-looking bartender for two glasses of red wine.
[ترجمه گوگل]من و جاسپر به سمت لیموزین رفتیم و جاسپر از ساقی خوش تیپ دو لیوان شراب قرمز خواست
[ترجمه ترگمان]جا سپر و من به طرف لیموزین رفتیم و جا سپر از متصدی بار که برای دو لیوان شراب قرمز استفاده می کرد، سوال کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She has a chauffeur-driven limousine.
[ترجمه گوگل]او یک لیموزین راننده دارد
[ترجمه ترگمان]اون یه لیموزین رانندگی رانندگی داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A drive in a limousine is passed by silent vote.
[ترجمه گوگل]رانندگی در لیموزین با رای بی‌صدا تصویب می‌شود
[ترجمه ترگمان]رانندگی در یک لیموزین با رای خاموش گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. One couple mooned the President's limousine as it drove past.
[ترجمه گوگل]یک زن و شوهر در حالی که لیموزین رئیس جمهور از کنارش می گذشتند
[ترجمه ترگمان]یکی دو نفر از لیموزین رئیس جمهور بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خودرو سواری بزرگ (اسم)
limousine

اتومبیل کالسکه ای (اسم)
limousine

انگلیسی به انگلیسی

• limo, large and luxurious automobile which is often driven by a chauffeur
a limousine is a very comfortable car. limousines are usually driven by a chauffeur and are used by rich or important people.

پیشنهاد کاربران

لیمِ زین
A very large, expensive , and comfortable car, driven by someone who is paid to drive

بپرس