limits

جمله های نمونه

1. the limits of barometric variation
حدود دگرسانی بارومتری

2. the limits of state interference in the private affairs of the people
حدود دخالت دولت در امور خصوصی مردم

3. outside these limits
خارج از این حدود (یا محدوده)

4. statutory age limits
محدودیت های سنی از نظر قانون

5. within the limits of tehran
در محدوده ی تهران

6. an act establishing limits on immigration
مصوبه ای که برای مهاجرت محدودیت قایل می شود

7. there are certain limits which one should never overpass
محدودیت های خاصی وجود دارد که انسان هرگز نباید از آن پا فرا بگذارد.

8. he outlined the exact limits of the lake
او حدود دقیق دریاچه را ترسیم کرد.

9. we will cooperate with you within certain limits
ما در حد معینی با شما همکاری خواهیم کرد.

تخصصی

[ریاضیات] محدوده

انگلیسی به انگلیسی

• bounds; boundary that surrounds a specific area

پیشنهاد کاربران

بپرس