limitary

/ˈlɪmɪˌteriː//ˈlɪmɪtərɪ/

معنی: محدود، منحصر، دارای قدرت محدود
معانی دیگر: کران بند، محدود کننده، کرانگر (هرچیز که به عنوان مرز یا حد باشد)

مترادف ها

محدود (صفت)
definite, adjacent, adjoining, moderate, limited, finite, confined, narrow, bounded, defined, terminate, determinate, limitary, parochial, straightlaced, straitlaced

منحصر (صفت)
limited, confined, restricted, exclusive, limitary

دارای قدرت محدود (صفت)
limitary

انگلیسی به انگلیسی

• limiting; restricted; restrictive; of or relating to a limit or boundary

پیشنهاد کاربران

بپرس