lilliputian

/ˌlɪləˈpjuːʃən//ˌlɪlɪˈpjuːʃən/

معنی: قد کوتاه
معانی دیگر: وابسته به کشور لیلی پوت (lilliput)، لیلی پوتی، ریزه اندام، لیلی پوتی ریزه اندام کوته فکر، تنگ نظر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of or relating to Lilliput.

(2) تعریف: (often l.c.) very tiny; extremely small.
متضاد: brobdingnagian, cyclopean, gargantuan
مشابه: diminutive, midget, minute, tiny

- Her father had very large hands, and hers seemed Lilliputian in comparison.
[ترجمه گوگل] پدرش دستان بسیار بزرگی داشت و دستان او در مقایسه با لیلیپوتی به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان] پدرش دست های بزرگی داشت و به نظر می رسید که در مقایسه با او Lilliputian است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
(1) تعریف: an inhabitant of Lilliput.
مشابه: minuscule

(2) تعریف: (often l.c.) a small or small-minded person.
مشابه: diminutive

جمله های نمونه

1. Regular use of those Lilliputian keyboards on personal digital assistants (PDAs) like the BlackBerry can lead to thumb tendonitis.
[ترجمه گوگل]استفاده منظم از آن صفحه کلیدهای لیلیپوتی روی دستیارهای دیجیتال شخصی (PDA) مانند بلک بری می تواند منجر به التهاب تاندون شست شود
[ترجمه ترگمان]استفاده منظم از این صفحه کلید Lilliputian روی دستیاران دیجیتالی شخصی (PDA)مانند the می تواند منجر به tendonitis thumb شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Yet Lilliputian windmills, water mills, solar panels and biomass furnaces could have a big collective impact.
[ترجمه گوگل]با این حال، آسیاب‌های بادی لیلیپوتی، آسیاب‌های آبی، پانل‌های خورشیدی و کوره‌های زیست‌توده می‌توانند تأثیر جمعی بزرگی داشته باشند
[ترجمه ترگمان]با این حال، نیروگاه های بادی، کارخانه های آب، پانل های خورشیدی و کوره های زیست توده می تواند اثر جمعی بزرگی داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In the feudal society of absolutism, derive the Lilliputian of flatter the most easily.
[ترجمه گوگل]در جامعه فئودالی مطلق گرایی، لیلیپوتی چاپلوسی را به آسانی استخراج کنید
[ترجمه ترگمان]در جامعه فئودال، استبداد، the را به آسانی به دست می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Our worries are lilliputian compared with those of countries that are at war.
[ترجمه گوگل]نگرانی‌های ما در مقایسه با کشورهایی که در حال جنگ هستند، کم رنگ است
[ترجمه ترگمان]نگرانی های ما در مقایسه با کشورهایی است که در حال جنگ هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Lithographic tools for transferring Lilliputian circuitry onto a wafer cost up to $ 50 m a pop.
[ترجمه گوگل]ابزار لیتوگرافی برای انتقال مدار لیلیپوتی روی ویفر تا 50 میلیون دلار در هر پاپ هزینه دارد
[ترجمه ترگمان]ابزارهای lithographic برای انتقال مدارات Lilliputian بر روی یک ویفر بیش از ۵۰ میلیون دلار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A relentless Globo Gym attack led by their Lilliputian leader, White Goodman.
[ترجمه گوگل]یک حمله بی امان Globo Gym به رهبری رهبر لیلیپوتی آنها، White Goodman
[ترجمه ترگمان]یک حمله بی رحمانه به کلاس ورزش منجر به رهبری Lilliputian، White، شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But the Lilliputian price also explains why Fannie Mae might have buy - and - hold types feeling queasy.
[ترجمه گوگل]اما قیمت لیلیپوتی همچنین توضیح می‌دهد که چرا فانی می ممکن است انواع خرید و نگه‌داری را احساس کند
[ترجمه ترگمان]اما قیمت Lilliputian توضیح می دهد که چرا Fannie می دو نوع حالت تهوع دارد و حالت تهوع دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. These innumerable scraps of land were the beginning of egalitarian ownership on a Lilliputian scale.
[ترجمه گوگل]این تکه های بی شمار زمین آغازی برای مالکیت برابری طلبانه در مقیاس لیلیپوتی بود
[ترجمه ترگمان]این تکه های بی شمار زمین شروع مالکیت egalitarian در مقیاس Lilliputian بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The preacher is involved in a titanic confrontation, in which he is a tiny Lilliputian.
[ترجمه گوگل]واعظ درگیر یک رویارویی بزرگ است که در آن او یک لیلیپوتی کوچک است
[ترجمه ترگمان]کشیش در یک رویارویی غول پیکر دخیل است که در آن او یک Lilliputian کوچک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Several other little - known worlds are tucked into corners of this Lilliputian state.
[ترجمه گوگل]چندین جهان کمتر شناخته شده دیگر در گوشه و کنار این ایالت لیلیپوتی قرار دارند
[ترجمه ترگمان]چند جهان شناخته شده دیگر در گوشه و کنار این ایالت Lilliputian قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In late January a Brobdingnagian battle erupted over a Lilliputian water dweller.
[ترجمه گوگل]در اواخر ژانویه، نبرد بروبدینگناگی بر سر یک ساکن آب لیلیپوتی درگرفت
[ترجمه ترگمان]در اواخر ژانویه نبرد Brobdingnagian بر فراز یک ساکن آب Lilliputian درگرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قد کوتاه (صفت)
little, dwarf, puny, lilliputian, pygmaean, pygmean

انگلیسی به انگلیسی

• resident of lilliput; very small person, dwarf; trivial or petty person
small, tiny, dwarfish; petty, trivial
lilliputian means very small indeed; a literary word.

پیشنهاد کاربران

این کلمه هم بعنوان صفت بکار می رود و هم در نقش اسم ظاهر می شود:
Lilliputian /ˌlɪlɪˈpjuːʃn/ – meaning :
1. ( adj ) tiny or very small; diminutive.
ریز؛ کوچک؛ کوچولو؛ ریزه؛ خرد؛ ناچیز؛ بسیار کوچک؛ مصغر
...
[مشاهده متن کامل]

Example: 👇
America's banks look Lilliputian in comparison with Japan's.
بانک های آمریکا در قیاس با ژاپنی ها لیلیپوتی ( ناچیز و کوچک ) بشمار می آیند.
2. ( n ) a trivial or very small person or thing, like someone from the island of Lilliput.
شخص یا چیز بی اهمیت و بسیار کوچک ( ناچیز )
Example: 👇
He is a lilliputian when he stands next to Joe.
وقتی کنار جو می ایستد، لیلیپوتی است ( کوتوله و ریزه میزه است )

lilliputian
منابع• https://www.collinsdictionary.com/dictionary/english/lilliputian

بپرس