like a shot


بیدرنگ، بی تامل

جمله های نمونه

1. The applause acted on her like a shot of adrenalin.
[ترجمه گوگل]تشویق مثل یک شات آدرنالین روی او عمل کرد
[ترجمه ترگمان]تشویق و تشویق او مانند عکسی از آدرنالین به او عمل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The applause acted on her like a shot of adrenaline.
[ترجمه گوگل]تشویق مثل یک شات آدرنالین روی او عمل کرد
[ترجمه ترگمان]کف زدن مثل تیری از آدرنالین روی او نقش بسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The dog was after the rabbit like a shot.
[ترجمه گوگل]سگ مثل یک تیر به دنبال خرگوش بود
[ترجمه ترگمان]سگه دنبال خرگوش بود مثل یه گلوله
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She'd be off to Legoland like a shot, to see that caretaker, if Henry said anything.
[ترجمه گوگل]اگر هنری چیزی می گفت، او مثل یک گلوله به لگولند می رفت تا آن نگهبان را ببیند
[ترجمه ترگمان]اگر هنری چیزی می گفت، او به سرزمین Legoland می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It was like a shot in the arm for us, and our tiredness fell away.
[ترجمه گوگل]برایمان مثل شلیک گلوله بود و خستگی ما از بین رفت
[ترجمه ترگمان]مثل یک گلوله در بازوی ما بود و خستگی ما از بین رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He asked Jeter if he'd like a shot at it.
[ترجمه گوگل]او از جتر پرسید که آیا مایل است به آن شلیک کند
[ترجمه ترگمان]اگه بهش شلیک کرده باشه چی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It is not a direct stimulant, like a shot of adrenaline.
[ترجمه گوگل]این یک محرک مستقیم نیست، مانند یک شات آدرنالین
[ترجمه ترگمان]این یک محرک مستقیم نیست، مثل یک عکس از آدرنالین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Wilko sidelined Cantona like a shot when he started getting uppity.
[ترجمه گوگل]زمانی که کانتونا شروع به سرخوردگی کرد ویلکو مثل یک شوت از زمین خارج کرد
[ترجمه ترگمان]Wilko بعد از این که اون شروع کرد به این که بهش توهین کنه، از دست رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I'd tell you like a shot if we ever got into a real jam.
[ترجمه گوگل]من به شما می گویم اگر یک بار در یک جم واقعی قرار بگیریم
[ترجمه ترگمان]اگه یه ذره مربای واقعی داشته باشیم بهت میگم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Mary whipped out of the room like a shot.
[ترجمه گوگل]مری مثل شلاق از اتاق بیرون زد
[ترجمه ترگمان]مری مثل تیری از اتاق بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The dog was off like a shot after the rabbit.
[ترجمه گوگل]سگ مثل یک تیر به دنبال خرگوش بود
[ترجمه ترگمان]سگ بعد از خرگوش کشته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The encouraging letter was like a shot in the arm.
[ترجمه گوگل]نامه دلگرم کننده مثل شلیک گلوله بود
[ترجمه ترگمان]نامه دلگرم کننده چون تیری در بازوی او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He went off like a shot.
[ترجمه گوگل]او مثل یک شلیک از زمین خارج شد
[ترجمه ترگمان] اون مثل یه تیر از اینجا رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. What he did was like a shot in the dark without result.
[ترجمه گوگل]کاری که او انجام داد مانند یک شلیک در تاریکی بدون نتیجه بود
[ترجمه ترگمان]کاری که کرد مثل تیری در تاریکی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. There's nothing like a shot of whiskey to whet a man's appetite.
[ترجمه گوگل]هیچ چیز مانند یک شات ویسکی نمی تواند اشتهای یک مرد را تحریک کند
[ترجمه ترگمان]هیچ چیزی مثل یک لیوان ویسکی برای تیز کردن اشتهای یک مرد وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• suddenly, "in the blink of an eye"; very gladly, very willingly

پیشنهاد کاربران

Like a shot – meaning: very quickly especially willingly; without hesitation.
خیلی سریع بخصوص از روی میل؛ بدون تردید؛ بی درنگ؛ بلا فاصله؛ بلا درنگ؛ در جا؛ بی مکث یا وقفه؛ الساعه؛ مثل برق؛ به یک چشم بهم زدن
...
[مشاهده متن کامل]

Example 1: 👇
Runkle was off like a shot on his errand and soon returned with two marines.
رانکل مثل برق ( به یک چشم بهم زدن؛ بلافاصله ) بدنبال فرمان ( دستور ) رفت و سریع با دو تفنگدار دریایی بازگشت.
Example 2: 👇
I heard the key in the front door, and I was out of bed like a shot.
صدای چرخیدن کلید را داخل درجلویی شنیدم و در جا از تخت زدم بیرون.
Example 3: 👇
UNCLE WILLIE: Who’ll come in my little car with me?
MARGARET: Seth and Dinah and I. —Sandy, will you bring Miss Imbrie and Mr. Connor?
SANDY: Like a shot.
* The Philadelphia Story - a play by Philip Barry
عمو ویلی: چه کسی با ماشین کوچک من میاد بریم؟
مارگارت: من و ست، دینا. - سندی، خانم ایمبری و آقای کانر رو تو میاری؟
سندی: الساعه.
گفتگوی انتخابی: از نمایشنامه ی #داستان فیلادلفیا، # اثر فیلیپ بری

like a shot
منابع• https://www.collinsdictionary.com/dictionary/english/like-a-shot

بپرس