lightning rod

/ˈlaɪtn̩ɪŋˈrɑːd//ˈlaɪtn̩ɪŋrɒd/

(ساختمان ها و غیره) برق گیر، میله برق گیر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a grounded metal rod placed high on a building to divert lightning by providing a path for it into the ground.

جمله های نمونه

1. The senator has become a lightning rod for criticism.
[ترجمه گوگل]سناتور تبدیل به تیر برق برای انتقاد شده است
[ترجمه ترگمان]سناتور برای انتقاد از یک میله برق گیر شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He is a lightning rod for controversy.
[ترجمه گوگل]او یک میله برق گیر برای جنجال است
[ترجمه ترگمان]او یک میله برق گیر برای جنجال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It was like a lightning rod that drew to itself all the negative impulses of a hyperactive time.
[ترجمه گوگل]مثل برق گیر بود که تمام تکانه های منفی یک زمان بیش فعال را به سمت خود می کشید
[ترجمه ترگمان]این مانند یک میله برق گیر بود که همه انگیزه های منفی زمان فعالیت بیش از اندازه را به خود جذب می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Since then, she has become a lightning rod for a national debate on immigration.
[ترجمه گوگل]از آن زمان، او تبدیل به یک میله برق گیر برای یک بحث ملی در مورد مهاجرت شده است
[ترجمه ترگمان]از آن زمان به بعد، او تبدیل به یک میله برق گیر برای یک بحث ملی در مورد مهاجرت شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The Olympics has always been a lightning rod for political demonstrations and exploitations.
[ترجمه گوگل]المپیک همیشه تیر برق برای تظاهرات و استثمارهای سیاسی بوده است
[ترجمه ترگمان]المپیک همیشه یک میله برق گیر برای تظاهرات های سیاسی و exploitations بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Citi a lightning rod for market fears about the US banking sector a whole.
[ترجمه گوگل]سیتی میله برق آسا برای ترس بازار در مورد کل بخش بانکی ایالات متحده است
[ترجمه ترگمان]از یک میله برق گیر برای نگرانی های بازار در مورد بخش بانکداری آمریکا استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Benjamin Franklin invented the lightning rod by flying a kite in the srorm.
[ترجمه گوگل]بنجامین فرانکلین با پرواز یک بادبادک در srorm میله صاعقه را اختراع کرد
[ترجمه ترگمان]بنجامین فرانکلین با پرواز یک بادبادک در the اختراع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His numerous scientific and practical innovations include the lightning rod, bifocal spectacles, and a stove.
[ترجمه گوگل]از نوآوری های علمی و عملی متعدد او می توان به برق گیر، عینک دو کانونی و اجاق گاز اشاره کرد
[ترجمه ترگمان]نوآوری های متعدد علمی و عملی او شامل میله برق گیر، عینک bifocal و یک اجاق گاز می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Not surprisingly, they've become a lightning rod for industry critics.
[ترجمه گوگل]جای تعجب نیست که آنها به یک میله برق گیر برای منتقدان صنعت تبدیل شده اند
[ترجمه ترگمان]تعجبی ندارد که آن ها تبدیل به یک میله برق گیر برای منتقدان صنعت شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The issue had become a lightning rod for criticism of China's attempts to control the press.
[ترجمه گوگل]این موضوع تبدیل به تیر برقی برای انتقاد از تلاش های چین برای کنترل مطبوعات شده بود
[ترجمه ترگمان]این مساله تبدیل به یک میله برق گیر برای انتقاد از تلاش های چین برای کنترل مطبوعات شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Main products, the lightning rod, power protection, signal protection, data protection, protection, and other audio.
[ترجمه گوگل]محصولات اصلی، میله رعد و برق، حفاظت از قدرت، حفاظت از سیگنال، حفاظت از داده ها، حفاظت، و دیگر صدا
[ترجمه ترگمان]محصولات اصلی، میله برق گیر، حفاظت برق، حفاظت سیگنال، حفاظت از داده، حفاظت و دیگر صوت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He was the lightning rod and could earth the power within her.
[ترجمه گوگل]او میله صاعقه بود و می توانست قدرت درون او را زمین گیر کند
[ترجمه ترگمان]او میله برق گیر بود و می توانست قدرت را در درونش جا دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The torch relay has become a lightning rod for anti - China demonstrations.
[ترجمه گوگل]رله مشعل به میله ای برای تظاهرات ضد چین تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]مراسم حمل مشعل به یک میله برق گیر برای تظاهرات ضد چین تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I became a lightning rod for political and ideological battles waged over America's future.
[ترجمه گوگل]من تبدیل به تیر برق برای نبردهای سیاسی و ایدئولوژیکی شدم که بر سر آینده آمریکا به راه افتاد
[ترجمه ترگمان]من تبدیل به یک میله برق گیر برای جنگ های ایدئولوژیک و ایدئولوژیکی شدم که در آینده آمریکا به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In a harsh economic climate, raises for teachers have become a lightning rod for criticism.
[ترجمه گوگل]در شرایط سخت اقتصادی، حقوق معلمان تبدیل به تیر برقی برای انتقاد شده است
[ترجمه ترگمان]در شرایط سخت اقتصادی، افزایش حقوق معلمان تبدیل به یک میله برق گیر برای انتقاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[برق و الکترونیک] میل برقگیر میله ی فلزی با اتصال زمین که در بلندترین نقطه ی ساختمان نصب می شود . دارای سر تیزی است که در آن چگالی بار بالایی جمع می شود تا نشت ذرات باردار به زمین به راحتی انجام گیرد و نیز تخلیه ی آذرخش مخرب در هنگام توفان را به حداقل برساند.

انگلیسی به انگلیسی

• metal device used to divert the electrical current of lighting bolts
a lightning rod is the same as a lightning conductor; used in american english.

پیشنهاد کاربران

ضربه گیر؛ کسی یا چیزی که انتقادات را به سوی خود جذب می کند، تا دیگری آسیب نبیند.
Someone who attracts criticism or anger that could be directed at someone else/ Someone or something that takes all the blame or criticism in a situation, although other people or things are responsible too
...
[مشاهده متن کامل]

سیبل انتقادات، مرکز انتقادات و سرزنش ها
It makes you a lightning rod for critics
In a harsh economic climate, raises for politicians have become a lightning rod for criticism
Darman continues to be the White House's lightning rod, drawing criticism from conservatives

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/lightning-rod
صاعقه گیر
Lightning rod of criticism: سیبل انتقادات
پیشانی سفید

بپرس