قید ( adverb )
• (1) تعریف: with little weight or force.
• متضاد: hard, heavily
• متضاد: hard, heavily
- Feathers fall lightly.
[ترجمه گوگل] پرها به آرامی می ریزند
[ترجمه ترگمان] Feathers به آرامی سقوط کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] Feathers به آرامی سقوط کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to a small degree or in small amounts.
• متضاد: hard, heavily
• متضاد: hard, heavily
- She spread the butter lightly.
[ترجمه گوگل] کره را به آرامی پخش کرد
[ترجمه ترگمان] او با ملایمت کره را پهن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او با ملایمت کره را پهن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It was snowing lightly.
[ترجمه گوگل] برف ملایمی می بارید
[ترجمه ترگمان] به آرامی برف می بارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] به آرامی برف می بارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: easily, mindlessly, or without due consideration.
• مشابه: easily
• مشابه: easily
- He took my request too lightly.
[ترجمه گوگل] درخواست من را خیلی ساده نگرفت
[ترجمه ترگمان] او درخواست مرا خیلی سرسری گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او درخواست مرا خیلی سرسری گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: with agility and ease.
• مشابه: easily
• مشابه: easily
- She carries herself lightly.
[ترجمه گوگل] او خود را سبک حمل می کند
[ترجمه ترگمان] خودش را سرسری می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] خودش را سرسری می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید