light up

/laɪt ʌp//laɪt ʌp/

1- روشن کردن یا شدن، نورانی کردن یا شدن 2- درخشنده کردن یا شدن، برق زدن

جمله های نمونه

1. It'd be better to light up the candle than curse the darkness. No one can give you brightness expect yourself.
[ترجمه مهدی شاهملکی] بهتر است که شمع هارا روشن کنی و تاریکی را عقب برانی هیچکس بجز خود شما نمیتواند به شما روشنایی را هدیه دهد
|
[ترجمه Jalil] بهتر است که یک شمع روشن کنی تا اینکه به تاریکی دشنام بدهی، هیچکس بجز خود شما نمی تواند به شما روشنایی بدهد!
|
[ترجمه گوگل]روشن کردن شمع بهتر از نفرین کردن تاریکی است هیچ کس نمی تواند به شما روشنایی بدهد، از خودتان انتظار دارید
[ترجمه ترگمان]بهتر است شمع را روشن کند تا تاریکی را نفرین کند هیچ کس نمی تو نه نور رو به تو بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She was relieved to see his face light up with a boyish grin.
[ترجمه گوگل]وقتی دید که صورتش با یک پوزخند پسرانه روشن شد، خیالش راحت شد
[ترجمه ترگمان]خیالش راحت شد که صورتش را با لبخند پسرانه روشن می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I watched Paul light up again.
[ترجمه زهرا] دیدم که پل سیگارش را دوباره روشن کرد.
|
[ترجمه گوگل]دیدم پل دوباره روشن شد
[ترجمه ترگمان]دوباره به پل نگاه کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Drivers who forget to light up at night often cause accidents.
[ترجمه گوگل]رانندگانی که فراموش می کنند در شب روشن شوند اغلب باعث تصادف می شوند
[ترجمه ترگمان]رانندگانی که شب را فراموش می کنند اغلب باعث تصادف می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You should see his eyes light up when he talks about home.
[ترجمه مکرم روحی پور] باید ببینی وقتی درباره خونه اش صحبت میکنه چشماش چه برقی میزنه
|
[ترجمه گوگل]وقتی در مورد خانه صحبت می کند باید چشمانش را روشن کنید
[ترجمه ترگمان]وقتی راجع به خانه حرف می زند باید چشمانش را روشن کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Tom will really light up when he sees his new bike.
[ترجمه گوگل]تام با دیدن دوچرخه جدیدش واقعاً روشن می شود
[ترجمه ترگمان]تام وقتی دوچرخه جدیدش رو می بینه خیلی روشن می شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You light up my life.
[ترجمه گوگل]تو زندگی منو روشن میکنی
[ترجمه ترگمان]تو زندگی منو روشن می کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Only long-stay patients will be able to light up after May 3
[ترجمه گوگل]فقط بیمارانی که اقامت طولانی مدت دارند می توانند بعد از 3 مه روشن شوند
[ترجمه ترگمان]تنها بیماران طولانی مدت می توانند بعد از ۳ ماه مه روشن شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She seemed to light up from within.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که او از درون روشن می شود
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که از درون روشن می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Its headlights suddenly light up the pavement farther down the street he is walking on.
[ترجمه گوگل]چراغ‌های جلوی آن ناگهان پیاده‌روی دورتر خیابانی را که او در آن راه می‌رود روشن می‌کند
[ترجمه ترگمان]چراغ های آن ناگهان از پیاده رو به پایین خیابان روشن شد و به راه خود ادامه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. As night falls the houses light up one by one, and smugglers move stealthily about in the moonlight.
[ترجمه گوگل]با فرا رسیدن شب، خانه ها یکی یکی روشن می شوند و قاچاقچیان یواشکی زیر نور مهتاب حرکت می کنند
[ترجمه ترگمان]همچنانکه شب خانه های را روشن می کند، یکی یکی از قاچاقچیان در زیر نور ماه حرکت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Vaughan's eyes light up when she describes the bright greens of this flan against the buttery yellow of the sauce.
[ترجمه گوگل]وقتی وان از سبزی روشن این فلان در برابر زرد کره ای سس تعریف می کند، چشمانش روشن می شود
[ترجمه ترگمان]Vaughan زمانی که او سبز روشن این flan را در مقابل زرد کره ای سس را توصیف می کند، چشمان Vaughan روشن می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We had not seen the screen light up.
[ترجمه گوگل]روشن شدن صفحه نمایش را ندیده بودیم
[ترجمه ترگمان]ما نت را ندیده بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Things that light up and make sounds are easier to respond to.
[ترجمه گوگل]چیزهایی که روشن می شوند و صدا تولید می کنند راحت تر پاسخ می دهند
[ترجمه ترگمان]چیزهایی که نور را روشن می کنند و صداها را می سازند، راحت تر است که به آن ها پاسخ دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. If you light up in New York some mom in California will sue you for murdering her unborn child.
[ترجمه گوگل]اگر در نیویورک روشن شوید، مادری در کالیفرنیا از شما برای قتل فرزند متولد نشده اش شکایت می کند
[ترجمه ترگمان]اگر شما در نیویورک یک مادر را روشن کنید، یک مادر در کالیفرنیا به خاطر کشتن فرزند متولد نشده او از شما شکایت خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• become bright

پیشنهاد کاربران

روشن کردن تاریکی
People in the past needed to be good at making things themselves. With no electricity they have only candles to light up the night.
"The city streets light up at night with thousands of decorations. "
...
[مشاهده متن کامل]

( خیابان های شهر شب ها با هزاران چراغ تزئینی نورانی می شوند. )
"They used a flashlight to light up the dark cave. "
( آن ها از چراغ قوه برای روشن کردن غار تاریک استفاده کردند. )

Syn : illuminate
شعله ور کردن
مثال؛
Her smile could light up a room.
The fireworks lit up the night sky.
He always lights up when he talks about his favorite hobby.
سر ذوق و شوق آوردن
رنگ و رو دادن
رنگ و بو دادن
روح دادن
سرزنده کردن
هیجان زده کردن. به وجد آوردن. سرحال آوردن
light up: روشن کردن
چشم ( کسی ) به ( جمال کسی ) روشن شدن
گل از گل کسی شکفتن
Her face lit up the sight of her child
چشمش به دیدار فرزندش روشن شد
شوق پیدا کردن، اشتیاق داشتن
I lit up a cigarette
یه سیگار روشن کردم.
به وجد آمدن
مجازاً به معنای حالِ دلِ کسی را خوب کردن
توی فارسی عامیانه هم میگیم: بزن روشن شی
شلیک کردن light him up بهش شلیک کن
فعال شدن
به کار افتادن
روشن شدن
به کار انداختن
اسباب بازی رنگی چراغ دار ( ال ای دی دار )
برجسته کردن
درخشش
آشکار شدن نشانه های لذت و خوشحالی در چهره یا چشمان شخصی
به وجود امدن
روشن شدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)