light into


(عامیانه) 1- حمله کردن 2- نکوهش کردن، سرزنش کردن

جمله های نمونه

1. The guide flashed a light into the cave.
[ترجمه گوگل]راهنما نوری به داخل غار زد
[ترجمه ترگمان]راهنما چراغ درون غار را روشن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The narrow windows admit little light into the room.
[ترجمه گوگل]پنجره های باریک نور کمی را وارد اتاق می کنند
[ترجمه ترگمان]پنجره های باریک اتاق را روشن می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The moon cast a white light into the room.
[ترجمه گوگل]ماه نور سفیدی به اتاق پرتاب کرد
[ترجمه ترگمان]مهتاب نور سفیدی به اتاق انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. the set of bands of coloured light into which a beam of white light may be separatedMany insects can perceive colours of the spectrum that are invisible to us.
[ترجمه گوگل]مجموعه ای از نوارهای نور رنگی که ممکن است پرتوی از نور سفید در آنها جدا شود
[ترجمه ترگمان]مجموعه ای از دسته های نور رنگی که پرتوی از نور سفید در آن ها ایجاد می شود، می توانند رنگ های طیفی را که برای ما نامریی هستند، درک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The glass prism refracted the white light into the colours of the rainbow.
[ترجمه گوگل]منشور شیشه ای نور سفید را به رنگ های رنگین کمان شکست
[ترجمه ترگمان]منشور شیشه ای نور سفید را در رنگ های رنگین کمان بازتاب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Each rod contains thousands of proteins that transform light into signals via a molecule that crosses the membrane in a sevenfold zigzag.
[ترجمه گوگل]هر میله حاوی هزاران پروتئین است که نور را از طریق یک مولکول که به صورت زیگزاگ هفت برابری از غشاء عبور می کند به سیگنال تبدیل می کند
[ترجمه ترگمان]هر میله شامل هزاران پروتیین است که نور را از طریق یک مولکول که از غشا عبور می کند به صورت زیگزاگ انتقال می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. To fashion patterns of light into such weapons.
[ترجمه گوگل]برای مد کردن الگوهای نور در چنین سلاح هایی
[ترجمه ترگمان]برای الگوهای مد از نور در چنین سلاح هایی استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A large emerald ring flashed a spot of light into a dark corner of the room.
[ترجمه گوگل]یک حلقه زمرد بزرگ نقطه ای از نور را به گوشه تاریک اتاق می تاباند
[ترجمه ترگمان]حلقه زمرد بزرگ در گوشه تاریکی اتاق را روشن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The door swung open again, spilling light into the cell.
[ترجمه گوگل]در دوباره باز شد و نور به داخل سلول ریخت
[ترجمه ترگمان]در باز شد و نور به داخل سلول ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Yhi spread her light into them, one at a time.
[ترجمه گوگل]Yhi نور خود را در آنها پخش کرد، یکی یکی
[ترجمه ترگمان]Yhi نور خود را در آن ها پخش می کرد، یکی در آن زمان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Move your feet, fill light into the earth and think, "Light. . . ".
[ترجمه گوگل]پاهای خود را حرکت دهید، نور را در زمین پر کنید و فکر کنید: "نور "
[ترجمه ترگمان]پاهایتان را حرکت دهید، نور را به زمین پر کنید و فکر کنید، \"نور\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The prism broke the light into all the colors of the rainbow.
[ترجمه گوگل]منشور نور را به تمام رنگ های رنگین کمان شکست
[ترجمه ترگمان]منشور نور را به همه رنگ های رنگین کمان شکست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The aperture is the actual opening that allows light into the optical bench of the scanner.
[ترجمه گوگل]دیافراگم همان دهانه واقعی است که اجازه می دهد نور به قسمت اپتیکال اسکنر وارد شود
[ترجمه ترگمان]دیافراگم باز کردن واقعی است که به نور اجازه می دهد تا به کرسی نوری اسکنر عبور کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A specific vacuum tube which converts light into electrical energy.
[ترجمه گوگل]یک لوله خلاء خاص که نور را به انرژی الکتریکی تبدیل می کند
[ترجمه ترگمان]یک لوله خلا خاص که نور را به انرژی الکتریکی تبدیل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

This phrase is used to describe an angry and forceful scolding. It implies that the scolding involves strong emotions and may include yelling or harsh words.
سرزنش کردن خشمگینانه و تحکم آمیز.
این نشان می دهد که سرزنش دارای احساسات قوی است و ممکن است شامل داد زدن یا کلمات تند باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

**************************************************************************************************
مثال؛
For instance, a parent might light into their child for disobeying a direct order.
In a heated argument, one person might light into the other for a perceived betrayal.
A coach might light into a player for not giving their best effort during a game.

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-scold/

بپرس