[ترجمه گوگل] شراب او را سبکسر کرد [ترجمه ترگمان] شراب او را سبک و سبک کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. The wind had made him a little light-headed.
[ترجمه گوگل]باد کمی او را سبک کرده بود [ترجمه ترگمان]باد او را کمی سبک کرده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Going without sleep for a long time makes me feel dizzy and light-headed.
[ترجمه Asal] نخوابیدن به مدت طولانی باعث میشود که من احساس گیجی و سردرگمی داشته باشم
|
[ترجمه گوگل]بی خوابی طولانی مدت باعث سرگیجه و سبکی سرم می شود [ترجمه ترگمان]رفتن بدون خواب برای مدتی طولانی باعث می شود احساس سرگیجه و سرگیجه کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. After four glasses of wine he began to feel light-headed.
[ترجمه گوگل]پس از چهار لیوان شراب، او احساس سبکی سر کرد [ترجمه ترگمان]بعد از چهار لیوان شراب شروع به احساس سبک سر کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He felt light-headed, as if he'd sniffed glue.
[ترجمه گوگل]احساس سبکی سر داشت، انگار چسب بو کرده است [ترجمه ترگمان]او احساس سبکی می کرد، انگار که چسب بینی اش را بو می کشید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Conscious that he was becoming light-headed again, he went over to the window.
[ترجمه گوگل]با آگاهی از اینکه دوباره سبک سر می شود، به سمت پنجره رفت [ترجمه ترگمان]با این که بار دیگر بار دیگر به سمت پنجره رفت، به سمت پنجره رفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. She'd had a couple of glasses of champagne and was starting to feel light-headed.
[ترجمه گوگل]چند لیوان شامپاین خورده بود و احساس سبکی سر داشت [ترجمه ترگمان]چند گیلاس شامپاین خورده بود و کم کم داشت سبک سر می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He felt giddy and light-headed.
[ترجمه گوگل]احساس گیجی و سبکی سر داشت [ترجمه ترگمان]سرش گیج می رفت و سرش گیج می رفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. To his surprise he didn't feel too weak. Light-headed certainly, and with a sense of unreality, but able to walk.
[ترجمه گوگل]در کمال تعجب او خیلی احساس ضعف نمی کرد مطمئناً سبک سر و با احساس غیر واقعی بودن، اما قادر به راه رفتن [ترجمه ترگمان]در کمال تعجب احساس ضعف نکرده بود مسلما راه رفتن روشن بود و با احساس عدم واقعیت، اما قادر به قدم زدن نبود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The sun and the wine had made him a little light-headed.
[ترجمه گوگل]آفتاب و شراب او را کمی سبک کرده بود [ترجمه ترگمان]خورشید و شراب او را کمی سبک و سبک ساخته بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. She felt as if her mind was detached from her body, she was light-headed, incapable of decisions.
[ترجمه گوگل]او احساس می کرد که ذهنش از بدنش جدا شده است، او سبکسر بود، قادر به تصمیم گیری نبود [ترجمه ترگمان]احساس می کرد ذهنش از بدن او جدا شده بود، سبک سر سبک بود، قادر به تصمیم گیری نبود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. In fact she felt awful, nauseous and light-headed and clammy.
[ترجمه گوگل]در واقع او احساس افتضاح، حالت تهوع و سبکی سر و آب ریزش داشت [ترجمه ترگمان]در حقیقت احساس تهوع و تهوع و light می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. I am light-headed, perhaps from a mild attack of altitude sickness.
[ترجمه گوگل]من سبک سر هستم، شاید از یک حمله خفیف بیماری ارتفاع [ترجمه ترگمان]من سبک سر هستم، شاید از یک حمله ملایم به ارتفاع ارتفاع [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. I was surprised how weak and light-headed I felt on nipping out of my hospital bed to recover a dropped book.
[ترجمه گوگل]تعجب کردم که وقتی از تخت بیمارستان بیرون آمدم تا کتابی که افتاده بود، احساس ضعف و سبکی داشتم [ترجمه ترگمان]تعجب کرده بودم که چه قدر ضعیف و ضعیف بودم که از رختخواب بیرون امده بودم تا کتابی را که از دستم افتاده بود باز کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• if you are light-headed, you feel dizzy and faint. dizzy, faint, woozy
پیشنهاد کاربران
entertaining. "a light - hearted speech" ( of a person or their behaviour ) cheerful or carefree. "excited, light - hearted chatter"
Frivolous, reckless بی پروا، سبک سر
دچار سر گیجه
سرگیجه سبکی سر
کسی که سر ش گیج می رود. You may feel lightheaded ممکنه احساس سرگیجه کنید