اسم ( noun )
• (1) تعریف: a band or tie used to connect, esp. a surgical stitch.
• مشابه: bind
• مشابه: bind
- A silk ligature is tied around the duodenum, five millimeters below the pylorus.
[ترجمه گوگل] یک بند ابریشم در اطراف دوازدهه، پنج میلی متر زیر پیلور بسته شده است
[ترجمه ترگمان] یک جنس ابریشم به دور the، پنج میلی متر پایین تر از pylorus بسته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] یک جنس ابریشم به دور the، پنج میلی متر پایین تر از pylorus بسته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: in printing, two letters joined in one type.
- The ampersand (&) is actually a ligature of et, the Latin word for "and."
[ترجمه گوگل] آمپرسند (,) در واقع پیوندی از et است، کلمه لاتین "و"
[ترجمه ترگمان] در واقع ampersand (&)در واقع یک بسته of و کلمه لاتین برای \"و\" است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] در واقع ampersand (&)در واقع یک بسته of و کلمه لاتین برای \"و\" است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: a binding or tying of any sort.
• مشابه: bind
• مشابه: bind
- The ligature marks on the victim's neck suggest strangulation.
[ترجمه مهکامه] جای خراش روی گردن قربانی نشان دهنده ی خفگی است|
[ترجمه گوگل] علائم رباط روی گردن قربانی حاکی از خفه شدن است[ترجمه ترگمان] علائم زخم بندی روی گردن مجروح در فشردن گلو را توصیه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: ligatures, ligaturing, ligatured
حالات: ligatures, ligaturing, ligatured
• : تعریف: to tie up or bind with a ligature.
- The surgeon ligatured the ruptured arteries.
[ترجمه گوگل] جراح شریان های پاره شده را بستند
[ترجمه ترگمان] جراح arteries پاره شده را از هم جدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] جراح arteries پاره شده را از هم جدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید