lift the bar

تخصصی

[حقوق] رفع کردن ممنوعیت طرح دعوی

پیشنهاد کاربران

🔹 بالا بردن سطح استاندارد / ارتقاء معیارها / افزایش سطح انتظار / بالا بردن نوار موفقیت
🔹 مثال ها:
The new policy lifts the bar for environmental standards. سیاست جدید سطح استانداردهای زیست محیطی رو بالا می بره.
...
[مشاهده متن کامل]

She lifted the bar with her outstanding performance. با اجرای فوق العاده اش سطح رو بالا برد.
Let’s lift the bar and aim for excellence. بیایید سطح رو بالا ببریم و دنبال برتری باشیم.
🔹 مترادف ها | raise the bar / set higher standards / elevate expectations / up the ante / push boundaries
🔹 نکته ی فرهنگی و نمادین: در فرهنگ انگیزشی، lift the bar نماد پیشرفت، جاه طلبی، و عبور از حد متوسطه. این اصطلاح اغلب در سخنرانی های الهام بخش، تبلیغات، و محیط های رقابتی استفاده می شه تا افراد رو به ارتقاء سطح عملکرد و تلاش بیشتر تشویق کنه.

[حقوق] رفع کردن ممنوعیت طرح دعوی