life imprisonment

/ˈlaɪfˌɪmˈprɪzənmənt//laɪfɪmˈprɪznmənt/

حبس ابد

جمله های نمونه

1. The coup leaders could face life imprisonment.
[ترجمه گوگل]رهبران کودتا ممکن است به حبس ابد محکوم شوند
[ترجمه ترگمان]رهبران کودتا توانستند با حبس ابد رو به رو شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Life imprisonment is defined as 60 years under state law.
[ترجمه گوگل]طبق قوانین ایالتی، حبس ابد 60 سال تعریف شده است
[ترجمه ترگمان]حبس ابد به عنوان ۶۰ سال تحت قانون ایالتی تعریف می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. His sentence was commuted from death to life imprisonment.
[ترجمه گوگل]حکم او از اعدام به حبس ابد تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]محکومیت وی از مرگ به حبس ابد تخفیف یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The death sentence was commuted to life imprisonment.
[ترجمه گوگل]حکم اعدام به حبس ابد تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]حکم مرگ به حبس ابد تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was sentenced to life imprisonment.
[ترجمه گوگل]وی محکوم به حبس ابد شد
[ترجمه ترگمان]او به حبس ابد محکوم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His punishment was commuted from death to life imprisonment by the judge.
[ترجمه گوگل]مجازات او توسط قاضی از اعدام به حبس ابد تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]مجازات او از مرگ به حبس ابد توسط قاضی تخفیف یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The court doomed the accused to life imprisonment.
[ترجمه گوگل]دادگاه متهم را به حبس ابد محکوم کرد
[ترجمه ترگمان]دادگاه متهمان را به حبس ابد محکوم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was condemned to life imprisonment.
[ترجمه گوگل]او به حبس ابد محکوم شد
[ترجمه ترگمان]محکوم به حبس ابد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His death sentence was commuted to life imprisonment.
[ترجمه گوگل]حکم اعدام او به حبس ابد تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]حکم مرگ او به حبس ابد تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Her sentence was commuted from death to life imprisonment.
[ترجمه گوگل]حکم او از اعدام به حبس ابد تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]محکومیت وی از مرگ به حبس ابد تخفیف یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The judge sentenced her to life imprisonment.
[ترجمه گوگل]قاضی او را به حبس ابد محکوم کرد
[ترجمه ترگمان]قاضی او را به حبس ابد محکوم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The death sentence may be commuted to life imprisonment.
[ترجمه گوگل]حکم اعدام ممکن است به حبس ابد تبدیل شود
[ترجمه ترگمان]حکم مرگ را می توان به حبس ابد تبدیل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He was sentenced to a flogging and life imprisonment.
[ترجمه گوگل]او به شلاق و حبس ابد محکوم شد
[ترجمه ترگمان]او به شلاق زدن و حبس ابد محکوم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I think life imprisonment with hard labor is really important.
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم حبس ابد با کار سخت واقعا مهم است
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم حبس ابد با کار سخت واقعا مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. So when Calley was convicted and sentenced to life imprisonment, he became a hero overnight.
[ترجمه گوگل]بنابراین وقتی کالی مجرم شناخته شد و به حبس ابد محکوم شد، یک شبه تبدیل به یک قهرمان شد
[ترجمه ترگمان]بنابراین وقتی Calley مجرم شناخته شد و به حبس ابد محکوم شد، یک شبه یک قهرمان شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• sentence which condemns a person to prison for the rest of his/her life
when criminals are sentenced to life imprisonment, they are sentenced to stay in prison for the rest of their lives.

پیشنهاد کاربران

بپرس