lie off

/ˈlaɪˈɒf//laɪɒf/

معنی: از کار دست کشیدن، استراحت کردن، اندکی دور از کشتی ماندن
معانی دیگر: (کشتیرانی) از ساحل یا کشتی های دیگر فاصله گرفتن، دور ایستادن، اندکی دور از کشتی یا دور از ساحل ماندن

جمله های نمونه

1. The ship is now lying off, ready to load up.
[ترجمه گوگل]کشتی اکنون دراز کشیده و آماده بارگیری است
[ترجمه ترگمان]کشتی اکنون دراز کشیده است و آماده است تا بار را پر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The workers had to lie off 3 days because of the bad weather.
[ترجمه گوگل]کارگران به دلیل بدی آب و هوا مجبور شدند 3 روز دراز بکشند
[ترجمه ترگمان]کارگران به خاطر آب و هوای بد، باید ۳ روز استراحت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The doctor advised me to lay off cigarettes.
[ترجمه گوگل]دکتر به من توصیه کرد سیگار را کنار بگذارم
[ترجمه ترگمان]دکتر به من توصیه کرد که سیگار بکشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I've smoked cigarettes for years, but now I'm going to lay off .
[ترجمه گوگل]من سال ها سیگار می کشیدم، اما حالا می روم ترک می کنم
[ترجمه ترگمان]سال ها سیگار کشیدم، اما حالا می خواهم دراز بکشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Lay off him! Can't you see he's badly hurt?
[ترجمه گوگل]اخراجش کن! آیا نمی بینید که او به شدت آسیب دیده است؟
[ترجمه ترگمان]! ولش کن نمی بینی بدجوری صدمه دیده؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I had to lay off running for several months.
[ترجمه گوگل]مجبور شدم چند ماه دویدن را کنار بگذارم
[ترجمه ترگمان]مجبور شدم چند ماه دیگه فرار کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She forced her husband to lay off smoking and drinking.
[ترجمه گوگل]او شوهرش را مجبور کرد سیگار و نوشیدنی را کنار بگذارد
[ترجمه ترگمان]شوهرش را مجبور کرد که سیگار بکشد و مشروب بخورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I wish he'd lay off me!
[ترجمه گوگل]کاش مرا اخراج می کرد!
[ترجمه ترگمان]کاش دست ازسر من بر می داشت!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I wish you would lay off!
[ترجمه گوگل]کاش اخراج میکردی
[ترجمه ترگمان]ای کاش لم می دادی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The ship had to lie off because of the storm.
[ترجمه گوگل]کشتی مجبور شد به دلیل طوفان دراز بکشد
[ترجمه ترگمان]کشتی به خاطر طوفان دراز کشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Lay off me will you-it's nothing to do with me.
[ترجمه گوگل]خواهش می‌کنی من را کنار بگذار - به من ربطی ندارد
[ترجمه ترگمان]- دست ازسر من بردار - کاری نیست که با من بکنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Lay off! You're messing up my hair!
[ترجمه گوگل]اخراج کنید! داری موهامو خراب میکنی
[ترجمه ترگمان]! بکش کنار داری موهای منو خراب می کنی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He decided to lie off because he had other business to deal with.
[ترجمه گوگل]او تصمیم گرفت دروغ بگوید زیرا کار دیگری داشت
[ترجمه ترگمان]اون تصمیم گرفت دراز بکشه چون کار دیگه ای داشت که باه اش کنار بیاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The gas companies are having to lay off staff in the face of stiff competition from oil.
[ترجمه گوگل]شرکت های گاز مجبور به اخراج کارکنان خود در مواجهه با رقابت شدید نفت هستند
[ترجمه ترگمان]شرکت های گازی مجبور هستند کارکنان را در مواجهه با رقابت شدید نفتی رها کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I think you'd better lay off fatty foods for a while.
[ترجمه گوگل]فکر می کنم بهتر است غذاهای چرب را برای مدتی کنار بگذارید
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم بهتر باشد برای مدتی غذاهای چرب را کنار بگذاری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

از کار دست کشیدن (فعل)
knock off, lie off

استراحت کردن (فعل)
retire, rest, lair, lie up, outstretch, lie off, lie down, unbuckle, lie by

اندکی دور از کشتی ماندن (فعل)
lie off

پیشنهاد کاربران

( برای کِشتی ) به ساحل نشستن، به گِل نشستن
دور ایستادن

بپرس