lidless

/ˈlɪdləs//ˈlɪdləs/

معنی: بی دریچه، بی پلک
معانی دیگر: بدون در، بی در، بی سرپوش، بی نهنبان، (چشم) بی پلک

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of lid.

جمله های نمونه

1. All day the eye of the sky bulges, lidless and forgiving until darkness comes to roost undisturbed in its lashes.
[ترجمه گوگل]تمام روز چشم آسمان برآمده، بی پلک و بخشنده است تا اینکه تاریکی بی‌آرام در مژه‌هایش فرود آید
[ترجمه ترگمان]تمام روز، چشم بالا می رود، بدون پلک و بخشنده تا وقتی که تاریکی در مژه او لانه کرده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Fire burns in the Lidless Eye, flushing out, bringing mortal fear and a heavy burden to those whom ever dared to have a glance at it.
[ترجمه گوگل]آتش در چشم بی پلک می سوزد، بیرون می ریزد، ترس فانی و بار سنگینی را برای کسانی که جرأت کرده اند نگاهی به آن داشته باشند، می آورد
[ترجمه ترگمان]آتش در چشم بی پلک، سرخ می شود و ترس فانی را بیرون می کشد و بار سنگینی برای کسانی که حتی جرات نگاه کردن به آن را دارند بر دوش می کشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We will but laugh into thy lidless eyes?
[ترجمه گوگل]ما به چشمان بی پلک تو می خندیم؟
[ترجمه ترگمان]ما به چشمان بی پلک تو می خندیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Pressing lidless eyes and waiting for a knock upon the door.
[ترجمه گوگل]فشار دادن چشم های بی پلک و انتظار برای ضربه زدن به در
[ترجمه ترگمان]در حالی که چشمان بی پلک را به هم فشار می داد و منتظر ضربه زدن در در بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I soaped the lidless copper pan down, the pain in my hands slashing like a knife.
[ترجمه گوگل]ظرف مسی بدون درب را صابون زدم، درد دستانم مثل چاقو بریده شد
[ترجمه ترگمان]میله بدون پلک آن را صابون زدم و دردی که در دستم بود مثل یک چاقو درد می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The Bith species of humanoid are characterized by their large craniums, huge round, lidless eyes, and tiny mouths under their fleshy face folds.
[ترجمه گوگل]گونه‌های انسان‌نمای Bith با جمجمه‌های بزرگ، چشم‌های گرد بزرگ و بدون پلک و دهان‌های ریز زیر چین‌های صورت گوشتی‌شان مشخص می‌شود
[ترجمه ترگمان]گونه های Bith انسان با چشم های درشت، گرد بزرگ، چشم های lidless و دهان های کوچک زیر چین های صورت their مشخص می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He took a ruler and laid it across the neck of the lidless pot.
[ترجمه گوگل]خط کشی گرفت و روی گردن دیگ بی درب گذاشت
[ترجمه ترگمان]او یک خط کش برداشت و آن را روی گردنش گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Yes, your path lies open before you, but you have cut off my return, and left me stripped naked before the world with its lidless eyes staring night and day.
[ترجمه گوگل]آری، راه تو در برابر تو باز است، اما تو بازگشت مرا قطع کردی و مرا برهنه کردی در برابر جهان با چشمان بی پلکش که شب و روز خیره است
[ترجمه ترگمان]بله، مسیر شما در مقابل شما باز است، اما شما از من جدا شدید، و من را لخت و برهنه در مقابل دنیا با چشمان بی پلک آن شب و روز لخت کردید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی دریچه (صفت)
lidless

بی پلک (صفت)
lidless

انگلیسی به انگلیسی

• without a cover, having no lid; without eyelids; watchful, vigilant

پیشنهاد کاربران

بپرس