lickerish

/ˈlɪkərɪʃ//ˈlɪkərɪʃ/

معنی: مشتاق، اشتهااور، اشپزماهر، هوس ران
معانی دیگر: (قدیمی) شهوت ران، هیز، حریص (به ویژه درباره ی خوراک)، مایل

مترادف ها

مشتاق (صفت)
anxious, impatient, willing, longing, strenuous, earnest, studious, keen, agog, solicitous, eager, enthusiastic, aspiring, avid, wistful, desirous, appetent, fond, thirsty, lickerish, athirst, hungry, breathless, fervid, full of desire, perfervid, raring, wishful

اشتهااور (صفت)
stomachic, appetizing, lickerish

اشپزماهر (صفت)
lickerish

هوس ران (صفت)
sensual, lickerish

انگلیسی به انگلیسی

• (archaic) lustful, lascivious; yearning for delicacies; greedy

پیشنهاد کاربران

✍️ یک صفت قدیمی به معنای داشتن میل یا تمایل شدید به افراط و لذت، به ویژه در چیزی که دلپذیر یا لوکس تلقی می شود. این واژه اغلب بار معنایی شهوانی یا علاقه زیاد به خوراکی های لذیذ را دارد.
✍️✍️به طور مجازی، می تواند نماد یک اشتیاق شدید برای لذت های حسی باشد، چه در غذا، نوشیدنی یا سایر زیادی روی ها.
...
[مشاهده متن کامل]

👈مترادف؛ Lustful, indulgent, gourmandizing, gluttonous.
👇مثال؛
Literature: "The lickerish king was infamous for his endless banquets and luxurious feasts. " 📚👑
Desire: "Her lickerish gaze lingered on the decadent chocolate cake. " 🍫👀
Behavior: "He had a lickerish appetite for life's finer things, always seeking the best wines and gourmet foods. " 🍷🍽️

برای این لغت سه تعریف در دیکشنری های مختلف وجود دارد:
Lickerish, liquorish /ˈlɪkərɪʃ/ ( adj - archaic ) – meaning:
1. lecherous or lustful.
حشری؛ شهوتی؛ شهوت پرست؛ شهوتران؛ هوسران؛ شهوانی
Example 1:👇
...
[مشاهده متن کامل]

There was a barrage of lickerish grins and dirty jokes.
رگباری از پوزخندهای شیطنت آمیز ( شهوانی ) و شوخی های کثیف وجود داشت.
Example 2: 👇
Did you know? In Anglo - French, the verb "lecher" has two meanings, "to lick" and "to live in debauchery. " From that verb came the English adjective.
آیا می دانستید؟ در زبان انگلیسی - فرانسوی، فعل �لچر� دو معنی دارد، �لیسیدن� و �زندگی در هرزگی�. از آن فعل، صفت انگلیسی شهوت پرست آمده است.
❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌
2. greedy; gluttonous.
حریص؛ پرخور
Example 1: 👇
The lickerish guests savored the first bite of the cheese, appreciating its sharpness and flavor.
مهمانان حریص اولین لقمه پنیر را چشیدند و از تندی و مزه ی آن تعریف کردند.
Example 2: 👇
Almost certainly, the record will receive a bunch of brief reviews, some marveling at Robinson's longevity, others dismissing him as a lickerish old fogey.
تقریباً به طور قطع، این ثبت تاریخی مجموعه ای از نقد های کوتاه را دریافت خواهد کرد، برخی از عمر طولانی رابینسون شگفت زده می شوند، و برخی دیگر او را به عنوان یک حریص پیر پر هیاهو رد می کنند.
❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌
3. appetizing or tempting.
اشتها آور یا وسوسه انگیز
Example 1: 👇
The banquet hall filled with lickerish sighs as the first taste of the chef’s famed souffl� melted on their tongues.
به محض اینکه اولین طعم سوفله معروف سرآشپز روی زبان شان آب شد، سر و صداهای وسوسه انگیز از آنها بیرون زد.
Example 2: 👇
The appetizing smell of freshly baked bread was spreading everywhere.
بوی اشتها آور نان تازه پخته شده همه جا را فرا گرفته بود.

lickerish
منابع• https://www.collinsdictionary.com/dictionary/english/lickerish

بپرس