licentious

/laɪˈsent͡ʃəs//laɪˈsenʃəs/

معنی: بد اخلاق، ول، هرزه، شهوتران، مبنی بر هرزگی
معانی دیگر: (از نظر اخلاقی و جنسی) لگام گسیخته، افسار گسیخته، بی بندو بار، لچر، هیز

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: licentiously (adv.), licentiousness (n.)
• : تعریف: not within the bounds of morality or propriety, esp. with regard to sexual conduct; immoral; lewd.
مترادف: dissolute, libertine
متضاد: continent, moral
مشابه: abandoned, immoral, lascivious, lecherous, lewd, lubricious, profligate, uninhibited, unrestrained, wanton

- Kissing in public or without being engaged would have been considered licentious behavior by many in the nineteenth century.
[ترجمه گوگل] بوسیدن در ملاء عام یا بدون نامزدی از نظر بسیاری در قرن نوزدهم رفتاری ناپسند تلقی می شد
[ترجمه ترگمان] در بسیاری از قرن نوزدهم، بوسیدن در مردم یا بدون درگیر شدن به عنوان رفتار licentious تلقی می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the licentious manners of a corrupt society
رفتار بی بندوبار یک اجتماع فاسد

2. As for the notion of canvassing his licentious friends, it was out of the question.
[ترجمه گوگل]در مورد تصور کتک زدن به دوستان بداخلاقش، این موضوع دور از ذهن بود
[ترجمه ترگمان]اما در مورد تعقیب دوستان licentious، موضوع منتفی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Though I myself led a licentious life, the licentiousness of the women nevertheless shocked me.
[ترجمه گوگل]گرچه خود من زندگی شرورانه ای داشتم، اما بداخلاقی زنان مرا شوکه کرد
[ترجمه ترگمان]با اینکه من زندگی licentious را هدایت می کردم، هرزگی زنان با این همه مرا شوکه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This kind of freedom is licentious.
[ترجمه گوگل]این نوع از آزادی بی ادبانه است
[ترجمه ترگمان]این نوع آزادی جنبه licentious دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It's because I'm going to have a licentious date with Miss Lai Xiang now!
[ترجمه گوگل]این به این دلیل است که من اکنون قرار است با خانم لای شیانگ قرار بیهوده ای داشته باشم!
[ترجمه ترگمان]- به این خاطر است که من حالا با خانم Lai Xiang قرار دارم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Introduce beautiful women and licentious sounds in order to befuddle him.
[ترجمه گوگل]زنان زیبا و صداهای ناپسند را معرفی کنید تا او را گیج کنید
[ترجمه ترگمان]زنان زیبا و صداهای پر licentious را امتحان کنید تا به او کمک کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She felt uncomfortable for his licentious act.
[ترجمه گوگل]او نسبت به این اقدام ناپسند او احساس ناراحتی می کرد
[ترجمه ترگمان]به خاطر رفتار licentious احساس ناراحتی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The licentious monarch helped bring about his country's downfall.
[ترجمه گوگل]پادشاه شرور به سقوط کشورش کمک کرد
[ترجمه ترگمان]ملکه licentious موجب سقوط کشورش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Many will follow their licentious and because of them the way of truth will be reviled.
[ترجمه گوگل]بسیاری از بدخواهان آنان پیروی می کنند و به سبب آنان راه حق مورد اهانت قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]بسیاری از آن ها از licentious پیروی خواهند کرد و به همین دلیل از آن ها به عنوان راه حقیقت لعن و نفرین خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The woman is very licentious.
[ترجمه گوگل]زن خیلی بداخلاق است
[ترجمه ترگمان]این زن خیلی licentious است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The lips were more sensuous than the original, almost licentious.
[ترجمه گوگل]لب‌ها نسبت به نسخه اصلی حساس‌تر بودند و تقریباً بداخلاق بودند
[ترجمه ترگمان]این لب ها از the و تقریبا licentious شهوانی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Can be rated as the most anomalous the most licentious the whole world bestial acts!
[ترجمه گوگل]می توان آن را به عنوان غیرعادی ترین و بدحجابی ترین اعمال حیوانی در کل جهان ارزیابی کرد!
[ترجمه ترگمان]این عمل را می توان به عنوان the ترین اقدامات bestial جهان در نظر گرفت!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Many Chinese, who disapprove of its sexual movements, consider it unruly and licentious.
[ترجمه گوگل]بسیاری از چینی‌ها که حرکات جنسی آن را تایید نمی‌کنند، آن را غیرقانونی و بداخلاق می‌دانند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از چینی ها که از حرکات جنسی خود مخالف هستند، آن را بی نظم و licentious تلقی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. As Alcmene, Princess of Thebes, awaits the return of her husband Amphitryon from war, the virtuous bride falls victim to the licentious Zeus and finds herself carrying the great god's child.
[ترجمه گوگل]در حالی که آلکمن، شاهزاده تبس، در انتظار بازگشت همسرش آمفیتریون از جنگ است، عروس نیکوکار قربانی زئوس بداخلاق می شود و خود را در حال حمل فرزند خدای بزرگ می بیند
[ترجمه ترگمان]همان گونه که Alcmene، شاهزاده of، منتظر بازگشت شوهرش از جنگ است، عروس پرهیزگار قربانی the licentious می شود و خود را در حال حمل فرزند بزرگ خود می بیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بد اخلاق (صفت)
bad, vile, acid, moody, impatient, reprobate, orgiastic, immoral, ill-humored, licentious, dissolute, rabid, pettish, ill-humoured, ill-natured, uncurbed

ول (صفت)
flagging, loose, baggy, lax, irresoluble, licentious, loppy

هرزه (صفت)
perverse, bawdy, ribald, reprobate, immoral, loose, licentious, lewd, dissolute, harlot, lascivious, lubricious, libertine, profligate, sordid, rakish, scabrous, sloven, prurient, salacious, rakehelly, sluttish

شهوتران (صفت)
licentious, oversexed, voluptuous, voluptuary, salacious

مبنی بر هرزگی (صفت)
licentious

انگلیسی به انگلیسی

• lewd, lascivious; lawless, immoral
a licentious person is very immoral, especially in their sexual behaviour; a formal word.

پیشنهاد کاربران

۱. شهوت ران. هرزه. بی بند و بار ۲. شهوی. شهوانی
مثال:
licentious ones or those who take paramours
شهوت رانها و یا کسانی که برای خود معشوقه می گیرند.
Cyprian
شهوت ران . بی بند و بار . هرزه
شهوتران - هرزه
مترادف دیگر: libidinous
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : licentiousness
✅️ صفت ( adjective ) : licentious
✅️ قید ( adverb ) : licentiously

بپرس